گفت و گوی کوتاه مجازی با محمود منطقیان؛


چرا جامعه امروز باید «شاهنامه» بخواند؟ / اساس شاهنامه «خردورزی» است

محمود منطقیان فعال اجتماعی و سیاسی در بزرگداشت روز شاهنامه و اهمیت فردوسی در جامعه امروز توضیحاتی را ارائه داد.

چرا جامعه امروز باید «شاهنامه» بخواند؟ / اساس شاهنامه «خردورزی» است

اَفتونیوز| «محمود منطقیان» فعال اجتماعی و سیاسی در گفت و گوی مجازی ِکوتاه با صفحه اینستاگرامی “عطرفروشی هم‌کلاسی” در بزرگداشت مقام فردوسی حکیم توضیحاتی را ارائه داد.

منطقیان گفت، بسیاری از اندیشه‌ها، فرهنگ‌ها برای یک جامعه به منزله ریشه یک درخت است که اگر آنها نباشند آن درخت برپا نمی‌ماند، شاهنامه برای جامعه بشری مخصوصا برای جامعه ایران به منزله ریشه و بنیاد است ما با شاهنامه هویت خود را می‌شناسیم.

میفهمیم ایرانی یعنی چه؟ همانطور که شما وقتی یاد کودکی میفتید، خود را می‌شناسید. روزگاری که با بچه‌های دیگه بازی میکردید مگه این جز شخصیت شما نیست؟ یعنی شما با یادآوری کودکی‌هایتان در واقع خودتان را می‌شناسید.

وی افزود، به هر حال بنیاد اساسی هویت جامعه ایرانی، شاهنامه است وقتی عرب‌ها آمدند و خواستند ریشه‌ی ما را قطع کنند فردوسی آمد و اجازه نداد رابطه ما با گذشته قطع شود. حضرت فردوسی هویت ملی ما را پیوند زد و اجازه نداد ارتباط ما با گذشته قطع شود و امروز ما می‌فهمیم ایرانی هستیم، ریشه و اندیشه و تمدن داشتیم.

منطقیان گفت: در عالم اندیشه اینگونه نیست که بعضی اندیشه‌ها از بین برود و کهنه شود،  فردوسی فراوان در ارج دانش سخن گفته است، برای مثال: «تن مرده و جان نادان یکی است» وی آنقدر نادانی را بد شمرده که نادان را شبیه انسان مرده می‌داند.

وی افزود،  چه زمانی اروپایی‌ها رشد کردند؟ زمانی که به «خرد» روی آوردند یعنی عقلانیت. اساس زندگی در شاهنامه «خردورزی» است آیا امروز ما از خرد بی‌نیازیم؟ شاهنامه از نیکی گفته و‌ می‌دانیم که رابطه اصیل انسان‌ها بر پایه نیکی استوار است، انسان‌های نیک را در هر دوره‌ای از تاریخ ستوده‌اند، در زمان ما در گذشته و آینده، فراوان در مورد نیکی گفته شده است.

« به نیکی گرای و میازار کس  /  ره رستگاری همین است و بس»

« بیا تا جهان را به بد نپرسیم  /  به نیکی همه دست کوشش بریم »

وی ادامه داد: فردوسی  یک فصل در شاهنامه در مورد «نیکی» گفته و نوشته است.

منطقیان گفت؛ فردوسی در مورد « داد » گفته است که  به زبان امروز عدالت است. اگر در جامعه «عدل» نباشد، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود، آیا اصلا  ضرورت « داد و عدل » در جامعه از بین می‌رود؟ وی از صلح گفته است، جامعه به صلح نیاز دارد 

فردوسی در شاهنامه از «آز و طمع»  گفته است،

« همه تلخی از بهر بیشی بود  /  مبادا که با آز خویشی بود »

وی می‌گوید ریشه همه تلخی‌ها «افزون‌طلبی» است هر چی جنگ در دنیا است ریشه آن «آز» است. اوج اندیشه فردوسی کجاست؟! این اندیشه جهانی است.

چه سازیم تا نام نیک آوریم  /  از آغاز فرجام نیک آوریم

بدو گفت شو دور باش از گناه  /  جهان را همه چون تن خویش خواه

 این اوج اندیشه بشری است آقای «ژان پل سارتر» تازه این موضوع را فهمید می‌گوید تمام مردم دنیا را مثل خودت دوست داشته باشید.

هر آن چیز که آن را نداری پسند / تن دوست و دشمن بدو در نبند (منسوب به فردوسی)

هر آن‌چیزی که برای خود نمی‌پسندی برای دیگران مپسند.

منطقیان گفت، علت زوال حکومت‌ها از نظر فردوسی چیست؟ 

اول ظلم مکن که باعث سقوط و واژگونی می‌شود.

 دوم آنکه بی‌مایه را برکشد ز مرد هنرمند... آنکه کارها را به دست نااهلان و بی‌مایگان بسپرد.

سوم آنکه با گنج خویشی کند به دینار کوشد که بیشی کند.

وقتی حاکمان سراغ انباشت ثروت رفتند این سه عامل، عامل انباشت ثروت هستند.

ولی هنر مردمی باشد و راستی ز کژی کمی آید و کاستی.

شما ببینید چقد مفهوم و عظمت در این بیت است.

بزرگی که فرجام آن تیرگی است بر آن برتری بر بباید گریست.

بیا تا جهان را به بد نسپریم / به نیکی همه دست کوشش بریم

این شعار بزرگ است که باید همه انسان‌ها همواره این را در پیش رو داشته باشند و سعی کنند زندگیشان را بر اساس نیکی بسنجند.



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها