-
"فریدون داوری" شاعر عشق و حماسه
ایرج اقبال فر
-
فریدون داوری در چهار پرده
فضلالله یاری
-
کوچ ابد مرد ادب ایل و فریدون فرهنگ
سید غلام بلادی
-
یاسوج؛ شهری که شیخ شاخصش پیشهزن بود!
محمد مختاری
-
جزای نیکی جز نیکی نیست
جبار چراغک
-
زیبایی بر بستر فاجعه
سید غلام بلادی
-
«لذت وقیح»
امراله نصرالهی
-
زنان و دولت چهاردهم
سیده فرزانه آرامش
-
شاقول اصلی در ماجرای قتل دکتر داوودی
فضلالله یاری
-
در این محنتسرا نابههنجاران و کج روان بزرگ شمرده شدهاند
پریچهر زعیمی
یادداشت علی مندنی پور در سوگ آیتالله ملکحسینی؛
«مردمی ترین مردِ دیار ما»
مدافع سرسخت حقوق مردم بود. خطی خوش داشت و نوک قلمش برای بسیاری حرمت خرید و امنیت و آرامش آفرید. در حفظ نظم و آسایش مردم به ویژه در دهه اول انقلاب نقش بی بدیلی ایفاء نمود. موضع گیری های سیاسی اش در همراهی با مردم تحسین برانگیز و مثال زدنی بود.
افتونیوز: علی مندنی پور
۱۲ آبانماه سالروز درگذشت آیت ا... سیّدکرامت اله ملک حسینی (آمرزش خدا بر او باد) را گرامی می داریم. کوتاه نوشته ای است در سوگ آن انسان وارسته. (این مطلب نیمه دوم آبانماه ۱۳۹۱ پس از فوت آیت الله ملک حسینی نوشته شده است)
*****
در آستانه ی عید سعید غدیر خُم واقعه ی بزرگ تاریخ اسلام ، رویدادی که در عین سادگی بنیان روابط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جغرافیای دنیای اسلام را دگرگون ساخت، واقعه ای که وقایع نگاران و محققان از آن به سنگ زیر بنای مکتب تشیّع یاد می کنند، شاگرد شایسته ی مکتب امیرالمؤمنین و دانش آموخته ی «مدرسه ی» امام صادق (ع)آیت الله سید کرامت الله ملک حسینی هم او که زبان گویا و مدافع بی چون و چرای حقوق مردم بود و در تقوی، صداقت، شجاعت، تواضع، ساده زیستی، غنای طبع، گشاده روئی، غیرت، صراحت لهجه و مردم داری شهره عام و خاص بود، سحرگاه روز جمعه ۱۲ آبان ماه خاک نشینان را وداع و به افلاکیان پیوست. انسان پاک نهادی که ۸۸ سال عمر پر حاصلش را در میان مردم، برای مردم و در خدمت مردم با سلامتِ نفس سپری کرد، درشادی هایشان شاد و در غم هایشان غمگین بود.
نگارنده ی این یادداشت داعیه این را نداشته و ندارد آنچه به اختصار پیرامون بینش، منش و روش«پیر دیر» حضرتِ آیت الله ملک حسینی می نگارد، در خور شأن و لایق شکوه و بزرگی این روحانی وارسته بوده و توانسته ابعاد گوناگون کیش شخصیت این «مرد خدا» را در حدّ و اندازه و جایگاه واقعی اش در مسیر پر فراز و فرود زندگی بنمایاند. امّا به مصداق کلام زیبای :
« مَن لَم یَشکُر المَخلوق لَم یَشکُر الخالق» به خود اجازه می دهد، بنا به وظیفه و از سر احساس درد ، در رثای این «مجاهدِ بی ادّعا» هم او که در آموزه های دینی مان جوهر قلمش را از خون شهدا برتر شمرده اند:
«مِدادُ العُلماءِ اَفضَلُ مِن دِماءِ الشُّهداء» در حدّ وسع خویش سخن رانده تا از این رهگذر نسبت به ساحت پاکش چنانکه باید اداء دَین کرده باشم، شاید!
حیفم آمد در رثای فقدان این «فقیه ومجتهد بزرگ" به گفتن تسلیتی ساده بسنده کنم. خوش ندارم درباره ی این «مرد مردم دار» کوتاه بنویسم. از طرفی قصد نوشتن این یادداشت ناقص را آن هم با این شتاب نداشتم. بلکه در پی آن بودم که در یک فضای روحی آرام تر کنکاشی داشته باشم، پیرامون گفتار، کردار، رفتار و نیز تبیین نقش وجودی آن «سیّد صبور» آنچنان که خود از نزدیک دیده و لمس کرده ام. امّا اقبال عظیم دوستدارانش از سراسر ایران و به ویژه مردم وفاداری که عمری محبّتش را از آنان دریغ نکرده بود یعنی حماسه آفرینان پهنه زاگرس در روز خداحافظی با پیکر پاکش مرا بر آن داشت تا به پاس قدردانی از این همه محبّت و همدلی و وحدت در جایگاه یک شهروند و همولایتی درد کشیده که از نزدیک شاهد دست و پا بسته ی درد و رنج این جماعت در گذر ایّام بوده ام به صاحب همه قلم ها و رقم زن بزرگ زندگی تمامی موجودات پناه برده و با استعانت از درگاه کبریائی اش به عنوان عضو کوچکی از خَیل مریدان این انسان خدا ترس با بهره گیری از ۴۳ سال افتخار درک محضر ایشان، گوشه ای از عظمت وجودی شان را برای آنان که با بینش، منش و روش نیک وی از نزدیک آشنائی نداشته اند، به ویژه نسل جوان به تصویر بکشانم.
چه،«آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید».
پیشاپیش در این وادی مانده ام که من به شما تسلیت بگویم و یا شما به من؟ اما از آنجائیکه مشی زندگی آیت الله نشان از این واقعیّت دارد که نه از آن خود، خانواده و بستگانش بود و نه متعلق به جماعتی خاص ، که به همگان وابسته و دلبسته بود و از آنِ همه ی مردم ، پس جا دارد همه به همدیگر تسلیت بگوئیم، چرا که مردم فهیم این دیار ، هم آنان که برای شخص «آقا» تمام قد به احترام ایستاده ، زن و مرد ، پیر و جوان ، کودک و کهنسال از شهر و روستا و عشیره ، پیاده و سواره ، دور و نزدیک راه درنوردیده و در کمال رضایت خاطر در این مراسم معنوی شرکت کرده بودند و عملاً نشان دادند که آیت الله ملک حسینی را با همه ی خصوصیّات فردی و اجتماعی و برای شجاعت ، صراحت و صداقت و بی پیرایگی اش در جایگاه شناخته شده شخصیّت دوست داشتنی اش حرمت داشته و دارند. آغاز دوره ی بازنشستگی و فرایند مرگ در میان صاحبان قدرت و مسؤولیت به ویژه در میان بزرگان معیار سنجشی است قابل اعتماد برای درک جایگاه واقعی محبوبیّت و مقبولیّت آنان در میان مردم و هجرت ابدی آیت الله نیز از این قاعده مستثنی نبوده است وجایگاه وزینو کمنظیر این روحانی مردمی و مبارز را به همه ، چه آنانی که عمری با وی حَشر و نشر داشته و چه آنانی که شانس درک محضر ایشان را پیدا نکرده بودند، به درستی نشان داده است.
پیامی روشن برای بزرگانی که مردم را برای «مردم بودن» دوست دارند. آنان که نه در شعار بَل در عمل پای بند کرامت انسان اند. و «کَرَّمنا بَنی آدَم» بر ایشان اصل است و آویزه ی گوش و محور ومدار همه ی گفتار وکردارشان و الحقّ "سیّد کرامت الله" در میدان عمل به قاعده رعایت حرمت مردم برای مردم ، نه برای زینت درگاه ؛ پای بند بود و اینچنین بود که رنگین کمان سپاس همگان پاداش همه ی خوبیهایش گردید. چرا که زیر باران ماندن را با همه ی ناملایماتش تا آخرین قطره همگام بامردم و همراه با یاران مشفق در تمام دوره زندگی پر فراز وفرود و ارزشمندش به تجربه نشست.
در عالم سیاست به ندرت پیش می آید جماعتی «خوش بدرقه» نصیب شود. چه،تجربه نشان می دهد، از آنجائیکه مدّعیان«سیاست»و" دیانت" در انجام وعده و وعید و تعهدّات شان به قول شیخ اجل سعدی شیرازی «چنانکه افتد و دانی» عاجزند و ناتوان!
معمولاً استقبال ها حال و هوای بهاری و بدرقه ها به زمستان می مانند!
و سعادتمند کسی است که بدرقه اش با صلوات و آه و افسوس مردم همراه باشد. ارزیابی برگ برگ پرونده پاک زندگی پر بار آیت الله بیانگر این واقعیّت است که بیش از چند دهه در روابط تنگاتنگ اجتماعی- فرهنگی با این جماعت قبل از انقلاب و از نخستین جرقه های انقلاب اسلامی تا لحظه ی وداع با دوستداران حدود ۳۴ سال سکّان داری سیاست و تدبیر امور منطقه، آنچنان با مردم زیست که هم اینک شاهد تلألؤ انوار آنیم و همگان بدان شهادت داده و می دهیم . بزرگترین تجمع مردمی تاریخ این دیار با شایستگی به نامش رقم خورد. همین معنا مشروعیّت ، مقبولیّت و محبوبیّت مردمی وی را می رساند و چه پیام رسائی از عظمت نمایش این بدرقه به یاد ماندنی در رثای بزرگ مردی در قد و قواره آیت الله دیار ما گویاتر؟
چرا این همه دوستدار؟
نخست نکته ای را یادآوری می کنم و سپس به جواب پرسش می پردازم؛
بر این باورم که خیل عظیمی از شمار مردان و زنان وفاداری که چند روز پیش در سوگ آیت الله از ته دل اشک حسرت ریخته ، جامه دریدند و پیکر پاک این مؤمن راستین را تا آرامگاه ابدی اش همراهی کردند ، تا زمان وقوع این مصیبت ، آنگونه که شایسته و بایسته ی مقام و موقعیت معنوی سیّد بی پروای شهر و دیارمان بود ، جایگاه حضرت ایشان را درک نکرده و ابعاد شخصیتی این بزرگ مرد عرصه ایمان و احسان بر آنان آشکار نشده و هنوز هم !!
مشکل از کجاست؟ بماند. جای بحث و بررسی و آسیب شناسی این مهمّ در این یادداشت نمی گنجد. بهتر است به وقت دیگری واگذاریم. رسم معهود فرهنگ ماست. دردی کهنه که تار و پود زندگی مان را فراگرفته و می رود تا از لایه ها به مغز فرهنگ این مرز و بوم رسوخ نماید. قدر و قیمت واقعی داشته های خوب خود را کمتر می دانیم تا آنگاه که به مصیبتی گرفتار آئیم؛ خود را باور نداریم و خود باوری در پس زمینه ذهنیت مان بسیار ضعیف شده و بر خلاف آن دگر باوری فردی و اجتماعی جا باز کرده است!
همگان به این درد جانکاه دچاریم و ناخواسته عمومیّت پیدا کرده است. اگر چه قابل درمان است و با یک عزم جدّی و ملّی و با بهره گیری از ذخیره بزرگ فرهنگی این ملت بزرگ می توان به درمانش پرداخت؛
ای کاش از نعمت وجود زندگان زندگی ساز تا آنگاه که در میان ما زندگی می کنند، بهره بیشتری می بردیم.
مردگان رفتند ، زندگان را دریابیم. به شخصه بر این باورم که بیش از آنچه به پوسته بپردازیم، مغز را دریابیم و بیش از آنچه در رثای از دست دادن این بزرگان اشک ریخته و شیون و ناله و فریاد سر دهیم، همّ و غم خود را بدان قرار داده تا ابعاد شخصیتی این بزرگان اخلاق و معنویّت را شکافته و با نمونه برداری از منش، بینش و روش نیکویشان برای نسل جدید و آیندگان دراین «زمانه ی قحطی اخلاق»الگوسازی نمائیم. و امّا چرا این همه دوستدار و محبوبیّت مردمی؟
جواب این پرسش را با طرح پرسشی دیگر تکمیل می کنم:
آیت الله ملک حسینی کیست؟ و شاخصه های خدادادی وارزشمندِ این انسان خود ساخته چیست؟ روستا زاده ای نجیب ، با هوشی سرشار ، اراده ای محکم ، تربیت شده در خانواده ای روحانی و سرشناس با سابقه۴ قرن حضور معنوی در میان مردم و «خانه بست» همگان. مصمم برای رسیدن به عالی ترین مدارج علمی در سخت ترین شرایط زمانی و مکانی و با کمترین امکانات تحصیلاتش را از مدرسه حاکم نشین نظامی وقت منطقه (شهر تل خسرو) آغاز ، مدرسه علوم دینی «آغا باباخان» شیراز را طی کرده و به حوزه علمیه قم رهسپار می گردد؛ در قضیه فیضیه آسیب می بیند و در طی این مدت به نقل قول از ایشان «افتخار شاگردی استادان بنام حوزه ی علمیه ی قم ازجمله حضرت آیت الله العظمی بروجردی، آیت الله العظمی آقا روح الله خمینی، آیت الله محقّق داماد و …» نصیبش می شود؛ تا جائیکه با درخشش خود در حوزه «شاگرد ممتاز امام» لقب می گیرد.
سیّدی که من می شناسم، «مردم دار بود و ساده زیست» تمام عمرش را در میان مردم و در خدمت مردم صرف کرد؛ گره گشا بود و مصمّم در پی گیری و اعاده ی حقوق صاحبان حقّ.
هتک حرمت مردم را بر نمی تافت و چتر حمایتی اش نه تنها بر سر مردم منطقه که گستره پهناور ایران زمین را شامل می شد. آنان که سالهای اوّل به ویژه دهه نخست انقلاب را به خاطر دارند، خوب میدانند که آیت الله ملک حسینی خاکریز و پناهگاهی مطمئن در مقابل زیاده روی ها، افراط کاری ها و ندانم کاری های کسانی بود که به زعم خودشان در دفاع از آرمان های انقلاب و برای خدا انجام وظیفه می کردند!
به اصلاح ذات البین معتقد بود و در طی سالیان سال تا همین چند ماه پیش نقش اصلاحی و سازنده خویش را با هدف ایجاد امنیّت و همزیستی مسالمت آمیز بین قبایل و طوایف نه فقط در استان کهگیلویه و بویراحمد که در پهنه جغرافیای جنوب کشور در جایگاه «مصلح بزرگ» با شایستگی ایفاء می کرد.
خدمت به خلق را به مثابه عبادت می دانست و در این راستا از انجام هیچ خدمتی به شهروندان فرو گذار نمی کرد. جماعت قابل توجهی از دارندگان مدارج تحصیلی بالا خوب به یاد دارند که اگر نبود لطف وکرامت سید کرامت الله هم اینک نیز در پشت درهای بسته گزینش دانشگاهها ، ادارات ، نهادها و ارگانها سرگردان بودند!
مدافع سرسخت حقوق مردم بود. خطی خوش داشت و نوک قلمش برای بسیاری حرمت خرید و امنیت و آرامش آفرید. در حفظ نظم و آسایش مردم به ویژه در دهه اول انقلاب نقش بی بدیلی ایفاء نمود. موضع گیری های سیاسی اش در همراهی با مردم تحسین برانگیز و مثال زدنی بود. در قضیه تعیین تکلیف اراضی یاسوج در دعوای اوقاف به عنوان یک پرونده ملّی در دفاع از حقوق شرعی و قانونی مردم این دیار سنگ تمام گذاشت و همچنین در دفاع از حقوق کارگران کارخانه های آرد و نشاسته و گلوکز و قند و مواد غذائی یاسوج. زمان زیادی از موضع گیری های اصولی و مردمی ایشان در خصوص مجسمه آریوبرزن نمی گذرد. دفاع قاطع از هویت تاریخی استان که در مخالفت ایشان با تغییر نام استان تبلور یافت و ده ها مورد دیگر که سخن پیرامون آنها در این یادداشت نمی گنجد.
با امیال و خواسته های دنیوی کمترین پیوندی نداشت. ساده بود و بی ریا. در اخلاق و رفتار نمونه ی یک انسان عمل گرا بود. اهل شعار نبود. در زندگی اش چنانکه در جامعه معمول است خبری از کارهای اقتصادی و حساب بانکی نبود. فرزندانش نیز مشی پدر بزرگوارشان را پیشه کرده اند. قید و بند و تشریفات در ضروری ترین حالت در حاشیه قرار می گرفت. در زندگی خصوصی اش خبری از ماشین شخصی، راننده، محافظ و دربان نبود و اصولاً به این چیزها نه دلبستگی داشت و نه اعتقاد. بی پیرایه بود و در رفتارش نشانی از خودخواهی، خودستائی و خودبزرگ بینی به چشم نمی خورد. خود را برگزیده و تافته جدابافته تصوّر نمی کرد و نتیجه آنکه چونان «آشنایان ره عشق در این بحر عمیق…» غرقه گشت امّا به آب «آلوده» نشد.
به این اصل بنیادی سخت اعتقاد داشت که:
آنکه مقبول درگاه حضرت حق است، به ردّ خلق مردود نمی گردد. تعصب مثال زدنی بر روی حقانیت «مکتب امیرالمؤمنین» و «شیعه امیرالمؤمنین» داشت. با آنکه در همان اوان شروع جنگ افسر شجاع و جوان رعنائی را تقدیم کرده بود، ولی هرگز از جانب حضرت ایشان در این باره یک جمله شنیده نشد؛ و به جرأت می توانم بگویم شمار زیادی از همولایتی ها از اینکه وی پدر شهید بزرگوار سیّد عبدالهادی ملک حسینی است، تا این زمان بی خبر بوده اند. دوست نداشت از سابقه طولانی مبارزاتی اش قبل از انقلاب سخن به میان آید. وابستگی معنوی عجیبی به امام خمینی (ره) داشت. تا جائیکه به روایت اسناد سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در رژیم شاهنشاهی وقتی بازجو پس از احراز هویّت از ایشان می خواهد که درباره رابطه اش با «آیت الله خمینی» صحبت کند، آیت الله ملک حسینی با نهیب به بازجوی یادشده می گوید:
به شرطی لب به سخن باز می کنم که از جایگاه «آیت الله العظمی سیّد روح الله» با عنوان «عظمی» و با احترام نام ببرید. رابطه مرید و مرادی و استاد و شاگردی ایشان با حضرت امام خمینی به قضاوت خود ایشان شیرین ترین روزهای زندگی اش را رقم زده است.
بدترین خصلت آدم ها را «نان بُری» می دانست و معتقد بود که «شیعه واقعی امیرالمؤمنین» حاضر نیست به چنین عمل زشت و غیر خداپسندانه ای دست یازد و عملاً با بکارگیری این روش مخالف بود.
با مصلحت و مصلحت گرائی میانه ای نداشت و در گفتار، کردار و رفتارش «مصلحت گرائی» دیده نمی شد.
در خط مقدم انقلاب و در رأس انقلابیون منطقه قرار گرفت و در زمان کوتاهی با ارسال نامه هایی به محضر امام خمینی در نوفل لوشاتو (پاریس) در حالیکه هنوز شعار دادن علیه رژیم بسیار سنگین تمام می شد، قیام مسلحانه اعلام نمود و در استان فارس و شهر شیراز نیز پیشگامی خود را با دایر کردن پایگاه مردمی در مسجد حبیب و شهادت اولین شهید در این مکان مقدس نشان داد. با خدای خود نرد عشق بازی می کرد. اگرچه در دینداری ، ولایت مداری و عشق به امیرالمؤمنین سرآمد بود، اما هرگز ذره ای تظاهر در این حوزه از وی بروز نمی کرد. مردم را در همه امور «محور» قلمداد می کرد و از اینکه بعضاً «نامحرم» تلقی شوند سخت دل آزرده و گله مند بود و رضایت آنان را پشتوانه انقلاب و دژ محکم نظام اسلامی می شمرد. در همه امور به ویژه آنچه که به ارزش های دینی و اعتقادی مربوط می شد، بی باک، رک و بی پروا عمل می نمود و کمترین ملاحظه ای را رعایت نمی کرد.
برداشت شخصی نگارنده این است که آیت الله ملک حسینی به عنوان یک وزنه علمی چونان نهنگی بود که از دریا دور افتاده و در برکه ای نه چندان زلال گرفتار آمده بود. و در عین اذعان به این واقعیّت که با توجه به توان و استعداد خدادادی بنا به عللی که بر ما پوشیده نیست ترجیح می داد «برکه» را رها نکند. دغدغه ای که تا پایان عمر با وی و نزدیکانش همراه بود. این دیار در گذر تاریخ پر فراز و فرود خویش مصیبت ها دیده و رنج ها تحمل نموده و در تمامی این مسیر رهبری مردان مدبّر مردم دار بسیاری را در سطوح مختلف تجربه کرده ؛ اما در این میان مدیریت پدرگونه آیت الله ملک حسینی از جنس مدیریت بر دل ها بود و راز ماندگاری یاد و نام این سیّد آزاد منش بلند نظر نیز در همین نکته نهفته است . گفتنی درباره کیش، شخصیت و سابقه خوش مبارزاتی سیّد شجاع ما بسیار است. تصور می کنم جواب پرسش را که «چرا این همه دوستدار؟» در لابلای سخنانم داده باشم. آیا دوستی از دوستان «خاص» حضرت حق با این خصوصیات ، مستحق داشتن این همه دوست خاک نشین نیست؟
اعتراف می کنم که هنوز هم به گونه ای درخور و شایسته او را نشناخته و قدرش را ندانسته ایم.بی تردید، خلأ وجودی آیت الله ملک حسینی درآینده ای نزدیک ایجاب می نماید، فرزند خَلفِ آن بزرگوار، آیت الله زاده جوان و اندیشمند جناب آقای سیّد شرف الدّین ملک حسینی چراغ خاندان را روشن نگهدارد. چه ، این کمترین خواسته ی مردم وفادار این دیار از ایشان بوده و هست، خواسته ای منطقی، بحقّ و بجا.
اجاق این خانه همیشه گرم و پرنور باد.
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 پیام تسلیت وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در پی درگذشت فریدون داوری شاعر آئینی و انقلابی
- 2 پذیرش ۴۹۰ دانشجو معلم در دانشگاه فرهنگیان کهگیلویه و بویراحمد طی امسال
- 3 نقش میدان گازی مختار بویراحمد در رفع چالش ناترازی انرژی
- 4 پذیرش بیش از دوهزار دانشجو در دانشگاه آزاد یاسوج طی سال تحصیلی جدید
- 5 تدوین برنامه توسعه و پیشرفت کهگیلویه و بویراحمد
- 6 باند مالخران در دام پلیس کهگیلویه
- 7 کهگیلویه و بویراحمد تنها استان فاقد مجتمع فرهنگی کودک و نوجوان
- 8 تخریب ۵۰۹ فقره ساختوساز غیرمجاز در کهگیلویه و بویراحمد
- آغاز مازوتسوزی در ۲ کارخانه سیمان یاسوج و مارگون
- پدرم فرزند تو بودن کار راحتی نیست/مادرم بر دستانت بوسه میزنم/ مردم عزیزم چیزی کم نگذاشتید
- پیام تسلیت رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و مسئول کانون بسیج هنرمندان گچساران در پی درگذشت شاعر هماستانی
- گزارش تصویری از مراسم تشییع و خاکسپاری شاعر هماستانی در دهدشت
- مکاتبه تاجگردون با وزیر دادگستری درباره قوانین قاچاق و تعزیرات
- لایحه موضوع دوتابعیتی فرزندان مسئولین چیست؟!/ دلایل تاجگردون برای رای منفی به این طرح
- پیام تسلیت دبیر هیات دولت در پی درگذشت شاعر هماستانی
- پیام تسلیت استاندار اسبق استان های لرستان و کهگیلویه و بویراحمد در پی درگذشت استاد فریدون داوری
- موفقیت خبرنگار کهگیلویه و بویراحمدی در جشنواره رسانه ای بانوان کشور
- انتصاب معاون آموزش متوسطه آموزش و پرورش گچساران+ جزییات
نظرات ارسالی 1 نظر
مرحوم ایت اله سید کرامت اله ملک حسینی انسانی وارسته ..مردم دار بودند در اوایل دهه هشتاد ک مردم دهدشت معترض به نتیجه انتخابات باز همبن موحد بودند بعضی دستگیر شدند ...حضرت اله عزبز ومردم دار لطف کزدند و ب مرذم خدمت کردند ونگذاشتند برای کسی مشکلی پیش بیایید خدمت بسیار بزرگی ب ابن شهرستان کردند ...روحش شاد یادش گرامی ..و فرزند عزیز وبرومندش مردم دار ودر حال خدمت صادقانه و دلسوز مردم هستند ...خداوند پشت پناه ایت اله سید شربف الدین ملک حسینی باشد ...امین ...
پاسخ