به بهانه‌ی مرگ دکتر مسعود داوودی، متخصص قلب و عروق دیارم، بویراحمد


«لذت وقیح»

امراله نصرالهی طی یادداشتی نوشت:

«لذت وقیح»

افتونیوز|  امراله نصرالهی طی یادداشتی نوشت:

لذت وقیح

به بهانه ی مرگ دکتر مسعود داوودی،

متخصص قلب و عروق دیارم، بویراحمد

یادآوری پیش از خواندن:

به زبان شاملو اگر چه «مجال بی رحمانه اندک بود و واقعه سخت نامنتظر» و من نیز بر آن نیستم تا به چند و چون واقعه ی بس دلخراش مرگ پزشک متخصصِ محبوبِ قلوبِ شهر و دیارم، دکتر مسعود داوودی، بپردازم، از هجوم ناسزاها و افتراهای رسانه ای به تبار خود هم می گذرم و آن را به فرصتی دیگر وا می نهم تا نکاتی را در خصوص شر عرفی شده یادآور می شوم.

آن کس که می خندد

هنوز خبر فاجعه را نشنیده است

(برتولت برشت)

جورجو آگامبن می گفت قدرت حاکم، همواره حیات برهنه می سازد و حیات برهنه همان حیات به مرگ وانهاده شده است. نخستین تصویر ما از حیات برهنه افتادن در دام یک وضعیت استثنایی است. اینجا وضعیت استثنایی جامعه ای است که به انبوهه ی شر مبتلاست. شر برای ما دیگر امر الهیاتی نیست، امر عرفی شده است. امری که حقیقت یا اخلاق حقیقت را وانهاده و برای او دیگر موضوعیتی ندارد. حذف اخلاق حقیقت به زبان آلن بدیو ما را به شر و شرارت ناشی از آن نزدیک می کند. ما زین پس در مجاورت شر ضرور! زندگی می کنیم! شر ضرور به حقیقت پشت کرده است. به خیانت و شرارت خو کرده و ترس و ترور نیز بن مایه ی تئوریک آن شده است. در یک وضعیت استثنایی سیاست به سود شرارت (شکل ابژکتیو شر) خنثی می شود. قانون پدر که معمولا همه جا حاضر است در اینجا رنگ می بازد. از او نیز دیگر کاری بر نمی آید. اصلا او خود مسبب تولید چنین امر عرفی شده ای است. حاشیه سازی و هوموساکر سازی سیاست به مثابه ی پدر به تعبیر آگامبنی آن غریزه ی تاناتوس/ مرگ را در امر حاشیه شده بیدار می سازد. لازم به گفتن است که اینجا شر تطهیر نمی یابد، به عنوان امری عرفی شده و جزیره ای تقبیح می شود. در چنین وضعیتی که الهیات، محذوف، مبانی اخلاق حقیقت فرو پاشیده و قانون پدر از کار افتاده است، حاشیه/ هوموساکر/ قربانی خود به سیستم کشتار/ ترور فردی بدل می شود. عقده های سرکوب سر بر می زند. قانون / دولت و ساز و کارهای ایدئولوژیک دولت به بیان آلتوسری آن به آنارشیسم گروهی/ توده ای رنگ می بازد. تا بدانجا آنان که ذیل قانون و بری از قانون بودند خود شر را به مثابه ی قانون بر می کشند و آن گاه به عمل آن یعنی شرارت دست می یازند. امر الهیاتی این بار به رنگ عرفی در می آید، تقدیس می شود و خود را در فضای رسانه ای ترویج هم می کند. قانون بی کارکرد، دولت تهی شده از ساز و کار، این بار هوموساکر (آن کس که ذیل قانون است و بری از قانون) را چون موجودی خون آشام و شرور بر می کشد و بر می سازد تا اتفاقاً به جان جامعه بیفتد. زین میان این جان جامعه است که به مرگ تهدید می شود، ترس و اضطراب در روان جمعی رسوخ می یابد، شَبَحَ اش، جسم و جان بی گناهان را فرا می گیرد. امر مذموم بار دیگر در قبیح ترین شکل خویش، الهیاتی می گردد و لذت شوم همراه با آن از جانب هوموساکر/ جانی/ قاتل چشیده می شود. چنین است که تری ایگلتون منتقد چپ ادبی/ فرهنگی چه به درستی بر آن عنوان «لذت وقیح» می نهد. هر چند او این عنوان را ویژه ی شبه ایدئولوژی وابسته به جهان سرمایه داری یعنی پسامدرنیسم می داند اما می توان چنین عنوانی را درست در باب هویت های برآمده ی ناساز و بی شکل در جامعه ای چون جامعه ی ما با انباشت قومی ویژه اش به کار بست. به هر روی این چنین مواجهه ای جز اعلام وضعیت استثنایی نمی توان کرد. وضعیتی که به گفته ی آگامبن در قلب جامعه ی ما خانه کرده است. بر این بنیاد این وسط ما همان اندوه زدگانیم، ویران شده در خویش، روان رنجورِ قانون پدر و هوموساکرهای جانی، رها شده در الهیات نابخردی، وانهاده در برهوت حیاتی برهنه، گم گشته در فرگشت قدرت حاکم و در فرجام، سیاه جامگانی شرم آلوده یِ آن شر نهادینه با شرارت نابرادرانه اش. در چنین وضعیتی از چشم ها کاری جز گریستن بر نمی آید و از دست ها جز دریغ بر سر کوفتن. این سان قانون پدر ما را کشت، شر فرزند نیز به ماتمِ مان نشاند. تفاوتی هست آیا میان آن الهیات بی کارکرد و این قداست پر جهلِ ترور و مرگ؟

پی نوشت:

در شرایطی که جامعه ی ما و خاصه مردمان دیارم در بُهتی عظیم فرو رفته، روان اجتماعی اش تَرَک برداشته، فضای مجازی و رسانه سرگرم بازی با اذهان دستکاری شده است و هیجان و احساس بر خرد جمعی غلبه می یابد، عمل نوشتن و دقیق نوشتن و نقد نمودن و به ریشه ها پرداختن کاری است بس سخت و سترگ. در این نوشته کوشیدم به آنچه در صحنه و فرم اتفاق افتاده، نپردازم، بل این معضل و بحران را در کلاف مفاهیمی فلسفی بپیچانم و گزیده وار شرح دهم. اگر زبان نوشتار کمی فلسفی شده است ناچار بودم. امید که مخاطب گرامی از درون آن چیزی دریابد و نکته ای از آن برکشد.

 

امراله نصرالهی

شیراز، پنجشنبه، بیست و چهارم آبان ماه ۱۴۰۳

T.me/adabiatvispard



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 ساموئل خاچیکیان 1403/8/26 0:14:24

    خداییش هیچ وقت نفهمیدم چی میگه

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها