پرونده ویژه ۱۹ آبان گچساران؛


عکس مشهور 19 آبان 57 گچساران را چه کسی ثبت کرد؟ / گفتگو با ساعت‌فروشی که عکاسی می‌کرد/ روایت سجادی از قیام گچساران/ انتشار دو عکس منتشر نشده 19 آبان برای اولین بار!

در ادامه پرونده ویژه ۱۹ آبان ۵۷ گچساران توسط افتونیوز، پیگیر فردی بودیم که عکس مشهور این واقعه (که مردم جلوی مسجد و روی دیوارها ایستاده اند) را ثبت کرده است. از طریق افراد مطلع، آقای سیدعابدین سجادی به ما معرفی شد. وی از فرهنگیانی بود که به گفته خود عشق دوربین و عکس و عکاسی بود و در آن دوران با دوربین خود همه چیز را ثبت می کرد.

عکس مشهور 19 آبان 57 گچساران را چه کسی ثبت کرد؟ / گفتگو با ساعت‌فروشی که عکاسی می‌کرد/  روایت سجادی از قیام گچساران/ انتشار دو عکس منتشر نشده 19 آبان برای اولین بار!

افتونیوز| این سایت خبری به مناسبت قیام ۱۹ آبان گچساران پرونده ویژه قیام ۱۹ آبان گچساران را تشکیل و به مصاحبه با افراد مختلفی پرداخت دوستان علاقمند به این موضوع در کنار ما ایده‌های مختلفی را ارائه دادند و گویا این بازخوانی تاریخ شفاهی واقعه ما را به سمت ادامه راه سوق میدهد تا به یادگار در تاریخ این مصاحبه‌ها جاودان بماند.

اگر شخصی لحظه‌ای از آن واقعه را ثبت کرده باشد گویا بخشی از تاریخ این کهن دیار را ثبت کرده و گویا تاریخ برای جاودانگی لحظات خود در ادوار مختلف ماموری داشته و این واقعه عکاسی نیز داشت.

در ادامه پرونده ویژه ۱۹ آبان ۵۷ گچساران توسط افتونیوز، پیگیر فردی بودیم که عکس مشهور این واقعه (که مردم جلوی مسجد و روی دیوارها ایستاده اند) را ثبت کرده است. از طریق افراد مطلع، آقای سیدعابدین سجادی به ما معرفی شد. وی از فرهنگیانی بود که به گفته خود عشق دوربین و عکس و عکاسی بود و در آن دوران با دوربین خود همه چیز را ثبت می کرد.

در گفتگو با او و این که آیا عکس مشهور حادثه توسط وی گرفته شده است گفت چون اصل عکس را ندارم نمیتوانم با اطمینان خاطر ادعا کنم که این عکس را من گرفتم.

سجادی اما در ادامه دو عکس از آرشیو خود مربوط به ۱۹ آبان ۵۷ در اختیار افتونیوز قرار داد که تا کنون جایی منتشر نشده است.

مشروح گفتگو با آقای سجادی که اکنون در بازار گچساران ساعت فروشی دارد را در ادامه بخوانید:

سید عابدین سجادی، فردی که روز ۱۹ آبان ۵۷ با دوربین شخصی مشغول عکاسی بود صحبت‌های شنیدنی از آن واقعه دارد.

شرح این گفت‌وگوی دوستانه که گویا جناب سجادی بااخلاق را به سال ۵۷ میبرد و هرازگاهی با سکوت در حال به تصویر کشیدن وقایع بود را در زیر بخوانید:

در آن زمان چه سنی داشتید؟

من در آن زمان بین ۲۰ تا ۲۱ ساله بودم. خیلی جنب و جوش داشتم و به تازگی به استخدام آموزش و پرورش درآمده بودم و دوربینی به نام لوبیتل ۲ داشتم.

دلیل شما برای عکاسی چی بود؟

سعی من بر این بود که در مراسمات هر چقدر میتوانم عکس بگیرم. در آن روز به طبقه دوم یک ساختمان رفتم و عکس گرفتم.

هدف از رفتن به مسجد چه بود؟!

جمعیت از طرف میدان امام فعلی به سمت زیرگذر فعلی آمدند و هدفشان رفتن به سمت مسجد شهیدان فعلی و شرکت در سخنرانی و تجمع بود.من در این زمان عکس گرفتم.

چه تعداد از عکس‌های خود را دارید؟!

متاسفانه عکس‌ها اکثرا در نمایشگاه‌های مختلف استفاده شد که فقط دوتای آن‌ها را در حال حاضر دارم.

چه موقع به سمت مسجد شهیدان رفتید؟

من با موتور بودم و با عبور جمعیت به سمت هلال احمر فعلی ( در آن زمان شیر و خورشید بود) رفتم. در آن زمان ساخت و سازی وجود نداشت و صرفا فقط یک بازار شرکت نفت،مسجد و   شیر وخورشید بود و بقیه اطراف چیزی ساخته نشده بود. تعدادی عکس از مردم گرفتم سیل جمعیت داخل مسجد بود و خیلی‌ها هم بیرون ایستاده بودند.

به یاد دارید آن روز چه اتفاقی افتاد؟

چند لحظه‌ای نگذشت که چند ماشین ریو از کوچه بازارچه شرکت نفت که الان مانع گذاشتند روبروی مسجد ایستاد. من به صورت تکی روی موتور لم داده بودم و نشسته بودم که عکس بگیرم چند دقیقه‌ای نگذشت که ما دیدیم کل سربازان بیرون پریدند و بلافاصله جمعیت را به رگبار بستند. صحنه‌ی بسیار سختی بود و من تا به حال چنین صحنه‌ای ندیده بودم. جمعیت نشسته بود و با تیراندازی و سر و صدا مردم پخش شدند. صحنه‌ی سختی بود.

در آن روز شما چه کار کردید؟

موتور خود را سوار شدم و روحیه هیجان‌زاده که قابل توصیف نیست به ما دست داد، جمعیت به طرف شهر حرکت کرد و چیزی که به یاد دارم ماشین مربوط به شرکت پارادیس از این اتوبوس‌های قدیمی زرد بود. سر پل که قبلا سینما بود جلوی سینما بود این جمعیت ماشین را آتش زدیم و کوچه به کوچه سربازها و نیروهای انتظامی تیراندازی داشتند که واقعا روز سختی بود و هیچ گاه آن لحظه را فراموش نمیکنم. یادم هست در آن زمان شهید کیامرثی، پارسی، بلادیان شهید شدند.

تیر لابه‌لای درب نرده اصابت کرد و به شیشه داخلی برخورد کرد و شهید بلادیان داخل در گوشه نشسته بود و در آنجا شهید شد. اتفاقاتی که آن روز افتاد را هیچ گاه فراموش نمیکنم.

من به منزل برگشتم؛ جمعیت بیرون آمده بود من که رفتم پدرم گفت چه اتفاقی افتاده؟! موتور را زمین گذاشتم در برگشت دیدم برادرم به‌ خانه‌ آمد و تمام لباسش خون آلود بود و پرسیدم اتفاقی برای تو نیفتاد گفت نه فقط یکی از کسانی که تیر خورد روی من افتاد. برادر دیگرم که کوچک‌ترین بود با یک لنگ کفش و خون‌آلود آمد و فقط پرسیدم اتفاقی برایت نیفتاد و گفت نه.

برگشت مجدد به شهر

من مجدد وارد شهر شدم و به کمک مردم شتافتم با آن اتفاقات و چیزهایی که به ذهنمان می‌رسید مثلا بانک‌ها را خیلی خراب کردند، شیشه و تابلو‌های آن‌ها را خراب کردند در اصل آن شب حکومت نظامی بود و اجازه نمی‌دادند که کسی خارج شود و فردا صبح گفتند شهید امینی شهید شد.

شهید امینی کجا شهید شد؟

شهید امینی جلوی مسجد شهید نشد در آن زمان فرمانداری همان مکان فرمانداری سابق بود. شهید امینی به چه  دلیل یا چه اتفاقی افتاده بود  از نرده‌های فرمانداری بالا رفت که همانجا شهید شد.

چه کسی سخنرانی می‌کرد؟

من بیرون مسجد بودم همهمه و هیجانات زیاد بود اما به یاد دارم آقای بهبهانی یا تاجگردون سخنران بودند. ما جلوی در بودیم و شاید تمام اتفاقات در ده دقیقه افتاد. به ذهن نمی‌رسید آن صحنه‌ها مورد نیاز ما در آینده باشد و البته صحنه‌های تاریخی زیادی داشتیم اما هیجانات اجازه نمی‌داد. من فقط به ذهنم رسید با دوربینم عکاسی کنم و این بردن دوربین برای عکاسی برای این بود که صرفا به عکس گرفتن علاقه داشتم و نمیخواستم به جهت بایگانی عکس بگیرم. بعد که اتفاقاتی رخ داد با خود گفتم کاش فیلم را نگه میداشتم. با ترس و لرز فیلم را به عکاس‌ها دادم که عکس‌ها را ظاهر کنند.

چه تعداد عکس گرفتید؟

خیلی عکس گرفتم، عکس دوربین ۱۲تایی بود من در همان مراسم ۱۲ عکس گرفتم اما موجودی من الان ۲ عکس است و چون همه عکس‌ها را برای نمایشگاه‌ها می‌دادم و فکر نمیکردم در آینده موردنیاز باشد. خیلی افراد حاضر در عکس‌ها الان فوت شدند. عکسی که جلوی مسجد بود من به نمایشگاه‌ها دادم و در حال حاضر اصل عکس را ندارم.

کسی به شما برای در دست داشتن دوربین گیر نمیداد؟

جلوی هلال احمر جرأت نداشتم دوربینم را خارج کنم چون تکی در حاشیه ایستاده بودم ولی در چهارراه ساعت قدیم به یاد دارم که جمعیت که از خیابان بالا اومدند من سریع به ذهنم رسید بالا بروم و از جمعیت عکس بگیرم. فقط آقای زارع که انسان هیکلی بود و غذاخوری داشت پرسید کجا میروی؟  روی او داد کشیدم و با قلدری بالا رفتم.

صحنه خاصی به یاد دارید؟!

به یاد دارم آقای نجفی که اصفهانی بود و در جمعیت بود و جلوی جمعیت نشسته بود و پیراهن سفید پوشیده بود. ایشان بلند شد و هیکل تنومندی داشت، دست‌های خود را باز کرد و به سینه خود اشاره کرد که بکشید این صحنه‌ها را به یاد دارم.

اگر برگردید به گذشته از این واقعه عکس می‌گیرید یا خطر نمی‌کنید؟

من هیچ مشکلی برای عکس گرفتن نداشتم چون به عکاسی علاقه داشتم. من دوربین لوبیتل ۲، یاشیکا، زنیت و نیکون داشتم و به عکاسی خیلی علاقه داشتم. آن روز فکر نمیکردم اتفاقی رخ بدهد فقط به عکس گرفتن علاقه داشتم.

نقش تاجگردون

می‌توان گفت ۹۸ درصد قضیه راهپیمایی‌های برگزار شده تاجگردون جز برنامه‌ریزها و نفرات اصلی بود بهبهانی و شریعتی هم همراه ایشان بود. چیزی که از بیرون می‌دیدم حضور پررنگ تاجگردون در تصمیمات و تظاهرات بود. در کنار تاجگردون، آقایان بهبهانی  و شریعتی نیز بودند.

ما ارتباط نزدیک با سردمداران نداشتیم و به عنوان یک عکاس مشغول بودم و اکثریت مردم همین‌گونه بودند فقط اعلام میشد راهپیمایی است مردم آنجا جمع می‌شدند.

این دو عکس که توسط آقای سجادی گرفته شده به صورت اختصاصی در اختیار افتونیوز قرار داده شد که برای اولین بار منتشر می شود.

 

 

توضیح عکس: بالای ساختمان ایستادم و این جمعیت از خیابان شهید کیامرثی فعلی آمدند که به سمت جلوی مسجد بروند که تجمع کنند و در سخنرانی شرکت کنند.

 

 

 

گفت و گو: مریم پارسا

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها