-
«وفاق» به مویی بند است
محسن خرامین
-
به مهمان شلیک کردیم آنهم مهمانی هُمچشم!
محمد مختاری
-
شکاف قومیتی و تصمیمات تلخ سیاسی پایتخت نشینان/ دخالت افشانی با هماهنگی موحد
ناشناس
-
ایل احساس کوچید
قاسم یزدانی
-
بازآفرین هویت و تاریخ
یادداشت مخاطبان
-
«ساختارشکنی از دو منظر؛ ژاک دریدا و فریدون داوری»
علی خرم
-
"فریدون داوری" شاعر عشق و حماسه
ایرج اقبال فر
-
فریدون داوری در چهار پرده
فضلالله یاری
-
کوچ ابد مرد ادب ایل و فریدون فرهنگ
سید غلام بلادی
-
یاسوج؛ شهری که شیخ شاخصش پیشهزن بود!
محمد مختاری
یاسوج؛ شهری که شیخ شاخصش پیشهزن بود!
اما شیخ، آن مرد ریز اندام و پاکیزه، آن کلاه نمدی اورکت سبز پوش که گاهی هم اورش امریکایی بود اما نیمدار ولی همیشه تمیز، آن مرد شیرین که صورتش را شاید صبح به صبح اصطلاحا سه تیغ میکرد و از خانه میزد بیرون، همان نابینای هنرمند شهر یاسوج بود.
افتونیوز| محمد مختاری*
(مجموعه نوشتاری در باب موضوع خاص اجتماعی قتل پزشک متخصص در یاسوج)
نوهی شیخ شهر دست به چنین عملی زده!؟
شیخی که در شیخوخیتش شبههای نیست.
مجال نیست که از شیخ آلارم ( شیخ الله رحم ) زیاد بگویم که به یقین مثنوی میتوان از آن شخصیت عامی و شیرین گفت و فقط چند نکته مهم از ایشان؛
شیخ از طایفه شیخ های ده شیخ (روستایی در بیراحمد پایین) است و چونان بقیه مردان طایفه عنوان شیخ را پس از گذر از مرحله جوانی و رسیدن به کامل مردی دریافت میکند و صرفا به جهت شناسه طایفه ای است و شیخ بودن در رسم مردم دیار لفظ ویژه و القاب اغراقی تلقی نمی شود.
اما شیخ، آن مرد ریز اندام و پاکیزه ، آن کلاه نمدی اورکت سبز پوش که گاهی هم اورش امریکایی بود اما نیمدار ولی همیشه تمیز ، آن مرد شیرین که صورتش را شاید صبح به صبح اصطلاحا سه تیغ میکرد و از خانه میزد بیرون ، همان نابینای هنرمند شهر یاسوج بود . او که صورتش به یکطرف خم شده بود بس که با نهایت دقت لب هایش را بر پیشه جور میکرد تا با نوای نی اش ، آدمی یاد معجزه ی پیامبر خدا ، داوود نبی و صدای نی اش می افتاد !
نابینای مطلقی که در آوان گسترش سرسام آور شهر یاسوج، خانواده اش را با دست خالی به شهر آورد و به سامان رساند و هرگز ریالی گدایی نکرد !
او که در گوشه ای از چشمه نباتی برای خود و خانواده اش سرپناهی ساخته بود ، هر روز با نی خوش صدایش ( در زبان محلی بدان پیشه می گویند) و توکل بر خدا برای لقمه نان خانواده به جنگ میرفت و نی میزد و نی میزد و نی میزد که قاطعانه میشود گفت محال بود روزی حداقل سه مرتبه صدای نی اش را تک تک مردم شهر نشنوند !
راه رفتن تند شیخ وقتی که کارش تمام بود مایه تعجب بود ، چو که او بهتر از تک تک مردم ، موزاییک به موزاییک شهر را دیده بود و هر روز برای تک تک شان ساز میزد. انگار هیچ کلوخ و سنگی به خودش اجازه نمیداد جلوی پای این مرد بماند مباد زمین بخورد !
شیخ اما خلاقیت بی نظیرش مدد شد وقتی که احساس میکرد تکنوای نی اش تکراری شده و در کنارش شیرین بودن را افزود و هر گاه که نی از لب برمیداشت با هر کسی متناسب احوالش سر شوخی و بذله باز میکرد و همان شد که شیخ شیرین هم لقب گرفت اما امان از چشم های نابینای مردمان که آنطور که باید نمی بینند!
شیخ هنرمندانه نی میزد ، ملعبانه شیرین زبانی میکرد و قلدرانه پول میگرفت و تقریبا همه ی مردم میدانستند تنها کسی که نیاز نیست سر صف نون بایستد شیخ بود ، نه چون نابینا بود ، که کسی جرات نمیکرد وقتی هیمنه اش را میدید که صف را میشکافد تا به نون فروش برسد و نون فروش هم میدانست باید نون را دسته و مرتب و روی دست شیخ بگذارد چون شیخ فرصت ماندن نداشت و به محض رسیدن هم پول نان را میگذاشت روی پیشخوان و نون فروش خود تعداد رو محاسبه میکرد و تحویل میداد !
اما همه یک چیز را خوب میدانستند، شیخ عجله داشت که سریع برسد خانه، برسد به علیرحم ( پسر بزرگش ) که عاشقش بود و مدام ورد زبانش ! باید پدر باشی تا از مسمای نام خود بر فرزند عشقی بزرگ را درک کنی ، الارم و علیرم ، پدر و پسر
کم کم علی رحم بزرگ شد و شد دستگیر شیخ و شیخ هم که کمی از سرعتش را روزگار گرفته بود حال دستکش داشت.
شیخ کم کم پول زمین و ساخت خانه را هم تامین و بر مشرف چشمه نباتی ، جایی که امروز از مناطق متوسط به بالای شهر بحساب می اید ، خونه ای ساخت که همه میدانند ریال به ریال پولش را داده بود و هرکز چشم به ترحم نداشت . مهمتر از آن مرد خانواده بود و تمام تلاشش این بود که بچه هایش بی پا گری نکنند . تا جایی که خاطرم هست هرکز بدنامی بپا نشد از طرف بچه های شیخ !
حال اگر شیخوخیت این شیخ اثبات نمی شود که به بهلول عرب و ملانصرالدین ترک دل خوش کنیم که ارزنی از فلسفه ی جاری زندگی و اندکی از شعر و شعور انسانی و عرفان شیخ هم بهره نداشته اند تا که امروزه سنگ نشان کم خردی مان را کره برد ( سنگ نشان )کنیم.
نان شیخ از پاک ترین ها بود که علیرحم ها با آن بزرگ شدند . تمام امال شیخ هم جز انسان بودن و انسانی زیستن نبود و عجبا از گردش ایام که گویی زمین و اسمانش با ما به جنگ افتاده است !
پسر علیرحم ، همو که امروز قاتل شده ، ماحصل کدام گناه شیخ است ؟
نمی شود، محال است حقیقت و کائنات اینهمه خطا داشته باشد!
از حق نگذریم ،
مفهوم خانواده و عشق به علیرحم که منش شیخ و به تبع آن ، ژنی شده در رگ و خون خاندانش جای خود ، براستی غم مرگ برادر را که فقط برادر مرده میداند و بس ، در این بلوا جایی پیدا میکند؟ که باز هم بماند اما ،
اما ، قتل به هر شکل و توجیح آن به یقین من بزرگترین گناه بشر است و کفر مطلق ، چرا که «جان » بی مثال ترین هدیه ی خداوندی است و جز او هیچ جنبنده ای حق گرفتنش را در هیچ شرایطی ندارد مگر خود خدای خالق جان، چه رسد که واویلای مهمان عزیزی برپا شود و امان از سرنوشت دکتر داوودی نازنین که بغض ابدی یک شهر را بجای خواهد گذاشت .
اما ، از حق و حقیقت که نمی شود گذشت !
قاتل امروز ما ، به یقین صبورتر ، قانونمند تر و انسان دوست تر از بسیار دیگرانی که امروزه بر او می تازند بوده و تحمل ها نموده است ! با تامل عمیق بر واقعیات ماوقع و تحلیل مبتنی بر حقیقت اتفاق ، قاطعانه میتوان گفت او نیز شهید بی خردی ها گشته است .
ادامه دارد ...
*کارگردان و فیلمنامهنویس
توضیح: این مطلب در چند بخش منتشر می شود. مخاطبانی که نسبت به آن نقد و نظری دارند پس از انتشار کامل می توانند نظرات خود را به صورت مطلب مستقل در اختیار این رسانه قرار دهند.
(مطلب منتشر شده نظر نویسنده است و انتشار آن در سایت افتونیوز به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نمیباشد)
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 سیزدهمین اهدای عضو امسال در کهگیلویه و بویراحمد ثبت شد
- 2 آماده باش زمستانی راهداری در ۷۰ گردنه برفگیر کهگیلویه و بویراحمد
- 3 راه اندازی سیستم APN اورژانس در کهگیلویه و بویراحمد
- 4 قطعه اول محور لنده - تراب به بهره برداری میرسد
- 5 پیام تسلیت وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در پی درگذشت فریدون داوری شاعر آئینی و انقلابی
- 6 پذیرش ۴۹۰ دانشجو معلم در دانشگاه فرهنگیان کهگیلویه و بویراحمد طی امسال
- 7 نقش میدان گازی مختار بویراحمد در رفع چالش ناترازی انرژی
- 8 پذیرش بیش از دوهزار دانشجو در دانشگاه آزاد یاسوج طی سال تحصیلی جدید
- دعوت امامجمعه و فرمانده سپاه گچساران از عموم مردم برای شرکت در مراسم تدفین شهید گمنام در روز پنجشنبه
- شعارهای اعتراضی «نه به سد ماندگان» جلوی درب استانداری کهگیلویه و بویراحمد
- تقدیر فعال سیاسی اصولگرا از استاندار و نماینده گچساران/ جزییات
- «تسویه حساب های سیاسی» در کهگیلویه ادامه دارد/ تحت فشار قرار دادن مدیرکل تازه منصوب فرهنگی توسط برادر نماینده!
- "سد آبریز" احداث خواهد شد
- مشروح و تصاویر نشست استاندار با رسانه ها و خبرنگاران
- کمبود شدید محیطبان در کهگیلویه و بویراحمد
- تخصیص ۴۰۰ میلیارد برای کتابخانههای کهگیلویه و بویراحمد
- توضیح دادستان در خصوص متهمان انتشار کلیپ دختر نوجوان
- شناسایی و بازداشت متهمین به ارتکاب تهیه و انتشار صوت و کلیپ آزار و اذیت دختر نوجوان در شبکه مجازی
نظرات ارسالی 5 نظر
اینهایی که دررابطه باشیخ الارم گفتی دروغ بود، توهم ابروی لررادوجندان بردی
پاسخیکی از زیباترین متنهایی ک تا الان خوندم این نوشته بود خیلی قشنگ و پر ابهت نوشتی همه شیخ را دوست داشتن ..ایشالا خدا از سر تقصیراتش بگذره آشیخ محمود رو هم
پاسخسلام تشکر از لطف شما ، امید که روزی به جایگاهی که جنابعالی از سر لطف داشتی نزدیک بشم
۱) عنوان با متن در تعارض است چون عنوان یک جمله معترضه است اما متن بدنبال اثبات خلقیات و روحیات خوب شیخ است! ۲) مطالب پایانی قبح ناهنجاریهای منجر به قتل و خونریزی را میشکند و مؤیدی است بر اینکه ، هرکسی حق دارد حقش را بگیرد ولو با کشتن و ریختن خون دیگران!
پاسخخیلی ممنون از اظهار نظر و لطفی که داشتی ، به موضوعات درستی اشاره داشتی دوست نازنین ، مورد اول که تعارض ظارهری معنای تیتر با لید و متنه ، چنانچه هم جهت و همراستا هستند، اگاهانه و تکنیکی است که وامدار عنصر ایجاد تعلیق در تنظیم تیتر و سوتیتر و لید در حرفه روزنامه نگاری هست که شاگرد کوچولو اون مکتب مشقی کرده ، تا چه در نظر اید اما ، در مورد دوم ، ضمن تشکر از تامل نکته بینی ظریف شما ، پیشنهاد میدم خدمت با سعادت شما که اجازه بدی تا مجموعه مطلب در پنج موضوع و از پنج منظر کامل منتشر بشه و نتیجه نهایی رو ملاک قرار بدی صراحتا عرض کنم که هر نوع قتل را عملی غیر انسانی و گناهی کبیره به درگاه خالق جانبخش میدانم و یقین دارم جز خداوند اعطا کر جان ، هیچ فرایند یا حنبنده ای حق گرفتن این هدیه ی منحصر بفرد هر جاندار را ندارد