در سوگ قاضی تنها؛ سیدعیسی حسنی

در سه سالی که معاونت فرهنگی در قوه قضاییه اوج گرفته بود، سیاست این بود که احکام فرهنگی صادر شود. زن جوانی دزدی کرده بود. حکمی صادر شد که آن زن یک سوره از قرآن در خصوص دزدی حفظ کند. اما آن زن با دست خالی آمد.

در سوگ قاضی تنها؛ سیدعیسی حسنی

افتونیوز|  علی ضامنی پور

مرا به یاد آور

مرا به یاد آور، مرا که این بهار، آخرین روزهای عمرم بود.

بی‌ریا، بی‌تکبر، ساده و صریح

به آنچه باور داشت عمل می‌کرد و انتظار تشویق و جایزه نداشت. ساده بود آن‌قدر که می‌شد آن طرفش را هم ببینی. صریح بود و خود را مدیون کسی نمی‌دانست.

او فقط قاضی نبود. فعال رسانه، تحلیل‌گر موضوعات فرهنگی و سیاسی هم بود. بر خلاف مشی جریان فرهنگی متبوعش، طرفدار آزادی بیان در مطبوعات بود؛ غیر تشکیلاتی ترین عضو فرهنگی جریان راست و یک قاضی بی‌طرف و تنها؛ نه باندی نه گروهی و نه جریانی. به دلیل شغل قضاوت در موضوعات فرهنگی و سیاسی یکه و تنها جلو می‌رفت.

دو سال در معاونت فرهنگی استان کنار هم بودیم.

در قضیه خودکشی های سال 96 دیشموک از من خواست که یک گزارش تهیه کنم تا دستگاه‌ قضایی استان در این قضیه بی‌تفاوت نباشد. کاری که تا آن روز سابقه نداشت. معتقد بود که از مسیر فرهنگی و اختیاری که داریم می‌توانیم وارد عمل شویم.

پروژه آسیب‌شناسی مجتمع بهار شهرک امام حسین را با هم تعریف کردیم. این شهرک هنوز یکی از پر مسأله‌ترین و آسیب‌زا ترین نقطه یاسوج است.

همه مسئولان استان را به خط کرد. وقتی که قرار شد سومین جلسه را در این شهرک برگزار کنیم باران شدیدی آمد. اما به همه نمایندگان دستگاه اجرایی استان گفت زیر همین باران صحبت می‌کنیم و تصمیم می‌گیریم. این پروژه شش ماهه با مشارکت مردم این مجتمع، دستاورد کوتاه اما درخشانی داشت به طوری که نتايج آن‌ به عنوان پروژه برتر فرهنگی دستگاه قضایی کشور شناخته شد و از آن دفاع کرد.

سیدعیسی بر خلاف جدیتش در موضوعات سیاسی و نفوذ ناپذیری اش در قضاوت اهل مدارا و سازش در مسائل اجتماعی بود؛  وقتی که در مسیر کریک به یاسوج پسر جوانی سر راهش را گرفت و برایش شاخ و شانه کشید، به احترام مادر آن‌ جوان، گذشت کرد. با وجودی که می‌توانست از اختیاراتش استفاده کند اما در کمتر از چند دقیقه صلح و سازش را ترجیح داد.

در سه سالی که معاونت فرهنگی در قوه قضاییه اوج گرفته بود، سیاست این بود که احکام فرهنگی صادر شود. زن جوانی دزدی کرده بود. حکمی صادر شد که آن زن یک سوره از قرآن در خصوص دزدی حفظ کند. اما آن زن با دست خالی آمد.

ولی سید عیسی از او خواست که فقط بگو موضوعش چه بود و قرآن چه توصیه‌ای کرد.

در جبهه گیری های سیاسی و موضوعات دینی با هم اختلاف جدی داشتیم. اما برای یکبار آن فاصله زیاد را در نظر نگرفت و همکار و دوست بودن را ترجیح داد.

اهل معامله فکری بود. خارج از وقت اداری یکبار بر سر افراد و جریان ها مجادله می کردیم. کتاب حاج آخوند مهاجرانی را به او دادم. چند روز بعد آرام‌تر شد و پیشنهادهای دیگری را پذیرفت.

بعد از انتقالی‌ام از یاسوج به تهران، مدام به خنده می‌گفت برگرد تا از دو جبهه مخالف به سمت فساد حرکت کنیم.

گلایه اش از آرای ضعیف و قضات نالایق همیشه بوده و تکه کلامش این بود که (ککا دس و دلُم نَنِه)

یقین دارم جای خالی اش پر نخواهد شد. او می توانست سالها زنده بماند و با شرهای ریز و درشت مبارزه کند. تقدیرش چیز دیگری بود. او که اهل سفر نبود این بار در سفری طولانی مرگ زودتر از همه سر گردنه "دژکرد" به انتظارش نشست و به همه نا آرامی اش پایان داد.

یاد و او همسفر آرام اش سید یحیی نازنین جاودانه باد.



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها