به یاد شهید حسین عادل زاده/ سربازی که در راه آزادسازی خرمشهر جانش را فدا کرد

دهم اردیبهشت سالروز شهادت حسین عادل زاده، سرباز شهیدی است که در راه میهن و آزادسازی خرمشهر جان شیرین را فدا کرد

به یاد شهید حسین عادل زاده/ سربازی که در راه آزادسازی خرمشهر جانش را فدا کرد

افتونیوز|  پدرش به علت كهولت سن اقدام به گرفتن ورقه كفالت براي ايشان را نمود ولي وي حاضر به اين كار نشد و اظهار نمود اگر من به جبهه نروم پس چه كسي برود و فوراً اقدام به گرفتن دفترچه آماده به خدمت نمود.

شهید حسین عادل زاده فرزند قلی، یکی از اولین شهدای دهدشت در جنگ تحمیلی هشت ساله بود که در راه میهن و آزادسازی خرمشهر شهید شد. بیستم خرداد سال ۱۳۴۱، مصادف با هفتم محرم در روستای ده‌مهد از توابع شهرستان کهگیلویه چشم به جهان گشود.

 خانواده برای همزمانی تولدش با ایام محرم نام ایشان را حسین نهادنند تا رهرو راه اهل بیت باشد، حسین پس از کسب دیپلم حسابداری به جای دانشگاه ملبس به لباس مقدس سربازی ارتش شد و پس از گذارندن دوره آموزشی در کرمان، همراه لشکر ۲۱ حمزه راهی جبهه دزفول شد؛ این شهید بزرگوار با گروهی که برای اولین بار از روی پل شناور نصب شده بر کارون گذشتند در عملیات بیت المقدس شرکت داشت. 

شهيد حسين عادل زاده جهادگري خستگي ناپذير و بسيار كوشا بود كه از هيچ گونه تلاش و فداكاري قصور نمي كرد و فعال و ايثارگرانه از همه چيز خود در راه خدا و براي مردم محروم و مستضعف مي گذشت، روحی بی قرار و تشنه داشت كه هيچ جا جز خدمت بي شائبه و فراوان آرامش نمي داشت .

در سال ۱۳۴۱ در يك خانواده محروم به دنيا آمد درست در زماني كه امام در جواب شاه فرموده بودند ياران من آنهايي هستند كه در كوچه ها بازي مي كنند ، يا در گهواره اند يا به دنيا نيامده اند.

 آري چگونه به حقيقت گرائيد كه حسين ما از آن جمله بود. در آن موقع به علت فقر حاكم بر خانواده جهت تأمين امرار معاش به دستگرد مهاجرت نموده و مدت چند سال در آنجا اقامت نمودند تا اينكه در سال ۱۳۴۷ در سن شش سالگي به مدرسه رفته و در سال (۱۳۴۸) به دهدشت زادگاهش برگشتند و در كومه هاي غرب خانه(شرق دره شور دهدشت)به زندگي و امرار معاش پرداختند و از آنجا هر روز به دهدشت مي آمد و درس مي خواند بله همه ما كم و بيش از زندگي كومه اي آگاهي داريم .

با وجود اين محروميت ايشان در درس فعال و كوشا بوده و همچنين از هوش و ذكاوت خاصي برخوردار بودند. در سال چهارم ابتدايي مجدداً به دهدشت آمده و در آنجا اسكان يافتند . دوران كودكي و نوجواني خود را همچون ديگر ايام در فشار و محروميتهاي فراوان ولي با خصوصيات مافوق و وراي آنها مي گذراند در اين مدت روزهاي پنج شنبه و جمعه و تابستانها به منظور تأمين امرار معاش زندگي به كارگري مي پرداخت و بقيه هفته به مدرسه مي رفت تا شايد از رنجي كه براي پدرش در تأمين امرار معاش دارد كاسته گردد و هميشه از دسترنجش راضي و خشنود و شكرگذار خداوند متعال بود.

با وجود مشكلات متعددي در سر راه به هر صورت دوره دبستان و راهنمايي را پشت سر گذاشته و وارد دبيرستان گرديدند و همراه مطالعات درسي از فراگيري مطالعات علمي و غيردرسي و مذهبي نهايت استفاده را مي نمودند حتي گاهگاهي شبها تا نيمه شب نخوابيده و مطالعه مي كردند و همزمان با شكوفا شدن انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني در تظاهرات و راهپيمايي ها فعالانه شركت داشتند و دانش آموزان را به اعتصاب ترغيب نموده و شبها به شعارنويسي و نشر اعلاميه هاي امام عليه رژيم گذشته مي پرداخت و او از همان زمان دريافته بود كه حركتش بايد براي خدا باشد و غير آن شرك است .

بسيار در فرايض ديني جدي بود و عشق به اسلام و دين و تواضع و فروتني از خصوصيات بارز وي محسوب مي شد و اين اعمال شايسته او ، اگرچه تلاش در پنهان نگه داشتن داشت مشخص بود و دوستان و آشنايان را متحير مي كرد.

در سال ۱۳۵۹ پس از اخذ ديپلم پدرش را از كار منع و به تأمين امرار معاش خانواده مشغول شد و پدرش به علت كهولت سن اقدام به گرفتن ورقه كفالت براي ايشان را نمود ولي وي حاضر به اين كار نشد و اظهار نمود اگر من به جبهه نروم پس چه كسي برود و فوراً اقدام به گرفتن دفترچه آماده به خدمت نمود. آري او تصميم خويش را گرفته بود تصميمي همراه با آگاهي و با ديده ، دل را يافته بود. و چنين اذعان داشت كه مي خواهم اولين شهيد دهدشت باشم.

سپس در روز ۱۸ ديماه ۱۳۶۰ به كرمان اعزام و دوره آموزشي را گذراند و سپس به لشكر ۲۱ حمزه عزيمت و سپس راهي جبهه هاي دزفول گرديدند و با آگاهي كامل و سرشار از معنويت به جنگ با مزدوران بعثي پرداخت و هميشه در نامه هايشان خطاب به آشنايان مي گفت كه اسلام حقيقي در جبهه است اگر مي خواهيد اسلام و قدرت آن را ببينيد، تأكيد مي نمود كه به جبهه ها بياييد و ببينيد همانطوري كه من يافتم و آن اسلام محمد و علي و حسن و حسين و اولياء است و تنها آرزويم شهادت در راهي است كه يافته ام و سرانجام در حمله بيت المقدس در مرحله اول با شوري وصف ناپذير كه درخشش آن به خوبي در چشمانش خوانده مي شد جهت آزادسازی خاک میهن و خرمشهر به پيش مي رفت و او خرامان به سوي صحرايي كه معبد و شهادتكده عشقش بود و آن را در پرده هاي نهفته در قلبش يافته بود مي رفت و جزء اولين گروهي بودند كه از روي پل شناور نصب شده بر روي رودخانه كارون گذشتند و تلويزيون نيز آن صحنه را نشان داد تا بالاخره در تاريخ ۶۱/۲/۱۰ به جايي كه ديوانه وار و هراسان بدان عشق مي ورزيد و مي انديشيد و آنرا طلب مي كرد رسيد و از آنجا به خون نشست و از خاكدان نمور و پست زمين چون عقابي تيزپرواز بر قله هاي فتح و ظفر بنشست و با معشوق خويش ديدار كرد . كه عاقبت جوينده را يابنده بود ... و او نيز يافت . 

سرانجام در اولین روز عملیات، در سن ۱۹ سالگی بر اثر اصابت تركش به فیض شهادت نائل آمد فرازی از وصیتنامه:  آگاهانه قدم در اين راه گذاشته ام تا شايد بتوانم بعنوان يكی از شاگردان مكتب توحيد وارد دانشگاه امام حسين گردم؛

به همكلاسانم بگوئيد من دانشجو انصرافی، كه از دانشگاه رفتن اين دنيا منصرف شده ام، لكن وارد دانشگاهي شده ام كه استادش، امام حسين(ع) فرزند فاطمه(ص)است و در اين دانشگاه می روم تا در رشته عشق تحصيل كنم و فرمولهای چگونه به معراج رسيدن را در دفتر دل بخوانم(صبح زاگرس)



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 2 نظر

  • 1 علی دهدشتی 1404/2/10 9:52:11

    روحش شاد ...درود بر سربازان پاک وطنم ایران ...درود بر شهید عادل زاده ک برای حفظ اب خاک ایران زمین از جان خود گذشتند و نگذاشتند یک وجب از خاک کشورمان ب دست اجنبی بیفتند ....یادش گرامی

    پاسخ
  • 2 آرام 1404/2/10 9:22:24

    روحش شاد یادش گرامی شادی روحش صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها