-
فریاد بیآبی در چهار شهر کهگیلویه
سید آیت شفایی -
پروژههای کلنگی!؟ چرا هیچ طرحی برای افتتاح در هفته دولت نیست؟/ به بهانه عرایض نماینده کهگیلویه در شورای اداری استان
علی صاحبی -
۱۹ مرداد؛ روزی برای دلسپردگان واژهها
علی سینا رخشنده مند -
روز خبرنگار و شعری از هوش مصنوعی
علی ضامنی پور -
جامعه ای که خبرنگارانش را حفاظت نکند، محکوم به نابینایی است
یادداشت مخاطبان -
برای آنان که صدای دیگراناند
مریم پارسا -
مدیر شایسته کیست؟
یادداشت مخاطبان -
آمارسازی ، پاسخ گریزی، وسکوت در برابر تخلفات گذشته / از استخدام های فله ای تا آمارهای صوری / دفتر آمار، نه دفتر اقدام / وقتی مدیر ارقام، از واقعیت عقب ماند.
ناشناس -
«غلامرضا پناه» ؛ مدیری از تبار بخشندگی
عنایت شیخی -
مردم آزاری به سبک پزشک متخصص
پیام واحد
تیمی که نیدرخشه استقلال دهدشته؛ قلندر خاموش شد، حماسه به ابدیت پیوست
بهنام عکاشه از فعالین رسانهای و فرهنگی در سوگ قلندر سخن سنج اسطوره فوتبال استان نوشت:

افتونیوز| بهنام عکاشه از فعالین رسانهای و فرهنگی در سوگ قلندر سخن سنج اسطوره فوتبال استان نوشت:
در به در هميشگي
كولي صد ساله منم
خاك تمام جاده هاست
جامه ی كهنه تنم
هزار راه رفته ام
هزار زخم خورده ام
تا تو مرا زنده كني
هزار بار مرده ام
قلندرم قلندرم
گمشده ی در به درم
فرو تر از خاك زمين
از آسمان فراترم
قلندرم قلندرم
دهه شصت. همان زمانی که از مجید نامجومطلق، رضا نعلچگر، جعفر مختاریفر، بیژن طاهری، بهتاش فریبا و پرویز مظلومی نفرت داشتم، همان قدر هم از لطف اله آروانه، افضل آرانپور، علمدار آموس، خسرو آرانپور، خلیفه بهره مند و برخی از آنها که در ذهنم نمانده، منزجر بودم.
اما قلندر سخن سنج کمی با آنها فرق می کرد. بواسطه اینکه همنام قلندر شفیعی پسرخاله ام بود، رغبتی به او داشتم.
بله قلندر سخن سنج. مرد منتخب استان، اسطوره فوتبال دهدشت و استان.
سال ۶۷ بعد از امتحانات نهایی پنجم دبستانم، با پسرعمه ام مجید لرکی که از بازیکنان تیم ملی هاکی و گچساران بود برای دیدن فینال حذفی باشگاه های دهدشت با مینی بوس قرمز به آنجا رفتیم. در تابستان ۶۷ و سفری پرتهوع برای من ۱۱ ساله. فکر کنم زمزمه قطعنامه بود.
دهدشت مانند اسپندی بود که آماده جهش بود و یک تلنگر میخواست لامصب. در کوچه های دهدشت همه به دو گروه تقسیم شده بودند.
دهدشت دوقطبی شده بود. الکلاسیکو در مقایسه با دربی دهدشت یک شوخی بیمزه بود.
من پرسپولیسی ای بودم که از طرفی قلندر را دوست داشتم اما نمی توانستم برای قلندر، پرسپولیس را فدا کنم.
بازی شروع شد.
«تیمی که می درخشه استقلال دهدشته»
این شعار روی اعصابم بود چون استقلالی های دهدشتی در گچساران هم این را می گفتند.
پرسپولیس دوگل جلو افتاد و نیمه دوم شروع شده بود و من که خوشحال از نتیجه بودم فقط قلندر را دنبال می کردم.
«بلبلا خاموش شدن» شعار پرسپولیسیها بود و سنگ بود که از طرف استقلالی های دهدشت سمت ما می آمد. داور بازی را نگهداشت. لطف اله، افضل، دکتر انوری و قلندر سمت تماشاچیان رفتند و آنها را به آرامش دعوت کردند. اما کسی چه می دانست همین قلندر که اینگونه فضا را آرام می کرد دقایقی بعد موجب آتش گرفتن ورزشگاه شود.
قلندر دوگل افضل را پاسخ داد و بازی مساوی شد. دعوای شدیدی بین بازیکنان وتماشاچیا شروع شد. در آن گرما. من که عصبانی شده بودم از مجید خواستم برگردیم گچساران.
اما تازه اول خوشبختی مجید بود. هم استقلالی بود هم رفیق قلندر.
اما مرحوم لطف اله در دقایق انتهایی، گل سوم را زد و ورزشگاه دهدشت مانند من در آسمانها بود.
اما مرحوم لطف اله در دقایق انتهایی، گل سوم را زد و ورزشگاه دهدشت مانند من در آسمانها بود.
انگار دنیا رو به من داده بودند. من فقط بیلاخ به مجید می دادم.
اما کمتر از یک دقیقه بعد این باز هم قلندر بود که بازی را برای آبیها در آورد.
او در دقیقه ۹۰ با شوت سنتر شده از چپ با ضربه ای مهلک بازی را مساوی کرد.
شوت قلندر هنوز توی ذهنم هست. انگار بهکله ام خورده بود. مجید هم شعار گچسارانی ها را باب کرده بود. «یا میدون یا توپخونه» و دهدشت تکرار می کرد.
داور سوت پایان را زد و پنالتیها آغاز شد اما یک نفر باز هم نتوانست عادی باشد.
قلندر با قلدری پیراهن دروازه بان را گرفت و پوشید و درون دروازه ایستاد.
باورتان نمی شود قلندر دو ضربه را گرفت تا نهایتا پنالتی آخر رسید.
نفسهای در سینه ورزشگاه که هیچ، در سینه دهدشت حبس بود. ۴ به ۳ بود و اگر پنالتی استقلال گل میشد نیازی به پنالتی آخر پرسپولیس نبود.
نمی دانم نوبت کی بود پنالتی بزند اما قلندر توپ را از او گرفت و رو به دروازه ایستاد. نفس من بیش از دیگران گرفته بود. هم نمی خواستم سه گل او و سیو دو پنالتی اش کمرنگ شود و هم نمی خواستم پرسپولیس بباخه.
قلندر چنان توپ را به تور چسباند که دهدشت اگر همه فرزندان خود را فراموش کند آن را فراموش نمی کند.
حالا شد «عقاب آسیمون کیه» و آنطرف می گفت «قلندره قلندره».
بله استقلال بازی را برد و من تا گچساران مجبور بودم بیلاخ های مجید و پلاستیک های استفراغ خودم را تحمل کنم.
حماسه قلندر اینچنین بود و من تا عمر دارم این سه گل و آن دو سیو عجیب و آن پنالتی را به ذهن دارم حالا می خواهد قلندر مرده باشد یا نه.
روحش در آرامش.🖤🥺
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 مشکل توزیع کود یارانهای در کهگیلویه و بویراحمد مرتفع شد
- 2 کاهش ۱۸ درصدی سرقت در کهگیلویه
- 3 شهرک صنعتی خورشیدی در کهگیلویه و بویراحمد افتتاح می شود
- 4 کشف ۳۰۸ کیسه آرد قاچاق در کهگیلویه وبویراحمد
- 5 مدیرعامل آبفا استان: تکمیل تصفیهخانه دهدشت ۶۰۰ میلیارد تومان اعتبار نیاز دارد
- 6 ارزآوری ۲۵ میلیون دلاری محصولات کشاورزی برای کهگیلویه و بویراحمد
- 7 شرور سابقه دار در باشت دستگیر شد
- 8 خالی کردن حساب با پیامک جعلی ابلاغیه قضایی
-
بهرامی در نشست با خبرنگاران: در یک سال اخیر سه پروژه کلان در بویراحمد فعال شد/ دو بیمارستان تخصصی یاسوج تأمین اعتبار شد/ از عملکرد برخی مدیران راضی نیسیتم/ نگاه قومی و قبیلهای و منطقه ای را قبول ندارم
-
تحریف واقعیت با هدف تخریب جریان ندای وحدت/ مدیرانکل بویراحمد در دوره «روشنفکر» + اسامی
-
فرماندار لنده در نشست با خبرنگاران: عاملین تعطیلی جاده لنده - تشان باید پاسخگو باشند/ پیشرفت ۹۵درصدی فاز دوم بیمارستان ۳۲ تختخوابی لنده/ کمبود زمین برای نهضت ملی مسکن در لنده
-
مدیرکل امنیتی و انتظامی استانداری: دریافت فیزیکی کپی شناسنامه و کارت ملی از ارباب رجوع تخلف است/ جعل مدارک تحصیلی دانشگاه یاسوج
-
حسن غفاری خطاب به استاندار: ارزشمندترین سرمایه کهگیلویه و بویراحمد فرهنگ و هنر مردم است/ هنرمندان به جای خلق اثر به فکر معیشت هستند/ جایگاه هنر در استان را تقویت کنید
-
سرپرست اداره پیمان و امور قراردادهای راه و شهرسازی استان منصوب شد+ عکس و حکم
-
سرپرست هلال احمر استان منصوب شد+ عکس
-
جوابیه تند اتاق بازرگانی یاسوج به مطلب افتونیوز/ خارجنشینان با تحریف حقیقت و بیاحترامی به اربعین، تنها چهره واقعی خود را آشکار میکنند؛ اتاق به عقب باز نمیگردد!
-
اتاق بازرگانی استان قربانی «مدیریت از راه دور»/ سوال ارباب رجوع: قبادی کجاست؟!
-
گزارش عملکرد یکساله «تاجگردون» در روز تجلیل از خبرنگاران/ از سرمایهگذاری کلان در گچساران و باشت تا حواشی شهرداری دوگنبدان/ جزییات و تصاویر
نظرات ارسالی 2 نظر
خداوند اورا بیامرزد.
پاسخروحت شاد ...اسطوره ...قلندر مردی مهربان و بخشنده ....من سال ۶۷..سیزده ساله در ورزشگاه بودم ...اما من پرسپولیسی بودم .بازی یادم هست قبلا بازی های طایفه ای بود وسخت با تعصب ما طرفدار اقای علی پژواک چون ورزشکار منطقه ما بود ...منتخب چهار محال بختیاری با منتخب استان ک ب ...اقای پژواک دو گل از چهار گل را زد و چهار دو بازی را استان برد .......عمر برف است وافتاب تموز ..چقدر زود دیر میشود .....روحت شاد قلندر محبوب ما جوانان دهه چهل و پنجاه
پاسخ