تناقض در کوچه پس‌کوچه‌های آموزش: آینه‌ای از نابرابری در بوم شهر

در سال‌های اخیر، همواره کمتر از استانداردهای جهانی بوده، و همین امر، بستر را برای رشد قارچ‌گونه بخش خصوصی و نابرابری فراهم آورده است

تناقض در کوچه پس‌کوچه‌های آموزش: آینه‌ای از نابرابری در بوم شهر

کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر ما، این روزها، گویی بوم نقاشی شده‌اند برای نمایش تصویری واحد: تبلیغات پرزرق و برق مدارس و مؤسسات آموزشی غیردولتی دیوارهای آجری، دیگر نه صرفاً سنگ و سیمان، که صفحات درخشانی برای وعده‌های وسوسه‌انگیز شده‌اند. از "آموزشگاه فلان" که ادعای پرورش نوابغ می‌کند تا "موسسه بهمان" که آینده‌ای روشن را تضمین می‌نماید، هر کدام با حروف درشت و رنگ‌های اغواگر، چشم و گوش رهگذران را تسخیر کرده‌اند. این حجم از سرمایه‌گذاری بی‌سابقه در عرصه تبلیغات، در کنار آماری تکان‌دهنده و دردناک چون "میانگین معدل امتحانات نهایی در استان‌ کهگیلویه‌وبویراحمد ۸ تا ۹ بود"، تناقضی عمیق و آزاردهنده را به رخ می‌کشد؛ تناقضی که نه تنها سؤال‌برانگیز است، بلکه به بازنگری جدی در نظام آموزشی و ارزش‌های اجتماعی ما نیاز دارد.

 

بازار مکاره دانش یا توهم برتری؟

 

اینکه در شهری که هر گوشه‌اش مزین به بنرهای مدارس "برتر" و "نخبه‌پرور" است، شاهد معدل‌هایی زیر ۸ باشیم، بیش از آنکه نشانه‌ای از ناکارآمدی صرف باشد، فریاد بلند یک بحران است؛ بحرانی که ریشه‌های آن در اعماق جامعه ما نفوذ کرده است. این تضاد، ما را به این پرسش بنیادین سوق می‌دهد که واقعاً چه چیزی در این مدارس خرید و فروش می‌شود؟ آیا آنچه والدین با دشواری فراوان برای آن هزینه می‌کنند – که گاهی سر به فلک می‌کشد و بار سنگین قرض و بدهی را بر دوش خانواده‌ها می‌نهد – کیفیت آموزشی واقعی و ارتقاء سطح علمی است، یا تنها یک "احساس امنیت" کاذب، یک "جایگاه اجتماعی" متزلزل، یا شاید "فرصت‌های شبکه‌سازی" برای آینده‌ای نامعلوم؟

 

آمار و ارقام تلخ، از جمله همین میانگین معدل پایین، نشان می‌دهد که بسیاری از این مؤسسات، به جای تمرکز بر یادگیری عمیق، پرورش خلاقیت و تفکر انتقادی، صرفاً به ابزاری برای گذر از سد کنکور یا ارائه مدرکی برای ورود به مقاطع بالاتر تبدیل شده‌اند. اما حتی در این هدف نیز، به دلیل ضعف‌های بنیادین در رویکرد آموزشی و نهادینه شدن فرهنگ نمره‌گرایی به جای دانش‌محوری، اغلب ناکام می‌مانند. سرمایه‌های هنگفتی که در این چرخه به گردش درمی‌آید، به جای آنکه صرف بهبود کیفیت آموزش واقعی شود، در مسیر بازاریابی و ایجاد توهم برتری به هدر می‌رود.

 

سقوط قلب تپنده، صعود سایه‌های زرین

 

در این سوی سکه، مدارس دولتی، که روزگاری قلب تپنده جامعه و نماد عدالت آموزشی بودند، اکنون به حاشیه رانده شده‌اند. در سایه رشد قارچ‌گونه این مؤسسات خصوصی، مدارس دولتی که غالباً با کمبود امکانات، تراکم بالای دانش‌آموزان (گاهی تا ۴۰-۵۰ نفر در یک کلاس)، فرسودگی تجهیزات و کمبود نیروی انسانی متخصص دست و پنجه نرم می‌کنند، بیش از پیش به انزوا کشیده می‌شوند. این پدیده، نه تنها باعث کاهش کیفیت عمومی آموزش در سطح جامعه می‌شود، بلکه به طور سیستماتیک، شکاف طبقاتی را در حوزه آموزش تعمیق می‌بخشد. آموزش، که باید سکوی پرتابی برای برابری فرصت‌ها باشد، به تدریج به کالایی لوکس تبدیل می‌شود که تنها توانمندان مالی می‌توانند به آن دسترسی یابند. بر اساس برخی گزارش‌ها، سهم بودجه عمومی برای آموزش در سال‌های اخیر، همواره کمتر از استانداردهای جهانی بوده، و همین امر، بستر را برای رشد قارچ‌گونه بخش خصوصی و نابرابری فراهم آورده است.

 

زخم پنهان نابرابری بر روح خانواده‌ها

 

و در این میان، دردناک‌ترین روی این سکه، آن پدر و مادرانی هستند که با وجود آرزوهای بزرگ برای فرزندانشان، توان پرداخت شهریه‌های گزاف این مدارس را ندارند. چگونه می‌توانند در روی فرزند خود نگاه کنند، وقتی می‌بینند دوستان و هم‌کلاسی‌هایشان در مدارسی با امکانات "بهتر" و کلاس‌های "کم‌جمعیت‌تر" تحصیل می‌کنند، در حالی که فرزند آن‌ها باید در مدرسه‌ای با منابع محدود و شاید بدون دسترسی به امکانات روز، به تحصیل ادامه دهد؟ این نابرابری، نه تنها بار سنگین مالی، بلکه بار روانی عظیمی را بر دوش خانواده‌ها می‌گذارد؛ بار شرمندگی، نگرانی و احساس ناکافی بودن. این احساس، می‌تواند به سرخوردگی و دلسردی در میان دانش‌آموزان نیز منجر شود و شور و شوق یادگیری را از آن‌ها بگیرد. آمارها نشان می‌دهد که این تفاوت‌ها در دسترسی به منابع آموزشی، در بلندمدت منجر به تفاوت‌های چشمگیر در فرصت‌های شغلی و اجتماعی می‌شود و چرخه نابرابری را بازتولید می‌کند.

 

آینه‌ای از جامعه‌ای بیمار

اینهمه تضاد، اینهمه نابرابری، و اینهمه سؤال بی‌جواب، ما را به این نتیجه می‌رساند که نظام آموزشی ما، نه تنها با چالش‌های کیفی، بلکه با بحران‌های عمیق عدالت اجتماعی دست و پنجه نرم می‌کند. تبلیغات رنگارنگ مدارس خصوصی با معدل‌های پایین، آینه‌ای تمام‌نما از جامعه‌ای است که در آن، ارزش‌ها وارونه شده‌اند؛ جامعه‌ای که در آن، ظاهر بر باطن، پول بر کیفیت، و رقابت ناسالم بر همبستگی و عدالت ارجحیت یافته است.این تناقض، نه تنها یک معضل آموزشی، که نمادی از بیماری عمیق‌تری در پیکره اجتماع ماست.

تا زمانی که آموزش به جای حق، به کالا تبدیل شود؛ تا زمانی که سرمایه‌گذاری واقعی در مدارس دولتی و عدالت آموزشی صورت نگیرد؛ و تا زمانی که نور دانش، نه در سایه سکه‌های زرین، که در گستره وسیع دسترسی همگان ندرخشد، این تناقضات بر دیوارهای شهر ما خودنمایی خواهند کرد و سایه سنگین نابرابری، بر آینده فرزندان این سرزمین سنگینی خواهد نمود. این آینه‌ای است که تصویر دردمند جامعه‌ای را بازتاب می‌دهد که در آن، رؤیای آینده‌ای روشن، برای بسیاری، در پس دیوارهای بلند نابرابری پنهان مانده است.

 

سعید(شهرام) صفادوست

تیرماه ۱۴۰۴



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها