یاداشت
گفتگو و گزارش

پیراهن عثمان به تن بهرامی نمی‌رود

با چه حقی، با چه دانشی و با چه وجدانی، یک مردم را یک‌جا متهم می‌کنید؟برای شما همه‌چیز در حد یک «تیتر» است؛اما برای ما پای «آبرو»، «صلح»، «خون»، «انتقام»، «امنیت پایدار» و «آینده فرزندان» در میان است.

پیراهن عثمان به تن بهرامی نمی‌رود

افتونیوز - محمدرضا بشارتی

در لابه‌لای موج سنگین اخبار پرتنش، جهت‌دار و گاه آشکارا تخریب‌آمیز علیه نماینده مردم شریف بویراحمد، دنا و مارگون، ناخواسته ذهن به یکی از عبرت‌های روشن تاریخ اسلام بازمی‌گردد؛ روایت «پیراهن عثمان».

پس از کشته‌شدن عثمان بن عفان، همسرش پیراهن خونین او را به همراه نامه‌ای برای معاویه فرستاد و طلب خون‌خواهی کرد. معاویه اما از این حادثه نه برای احقاق حق، بلکه برای بیعت‌سازی سیاسی، تحریف افکار عمومی و مشروعیت‌بخشی به طمع قدرت خود بهره برد. کار به جایی رسید که امام علی(ع) را متهم ساخت و جنگی خانمان‌سوز بر امت تحمیل شد. خود امیرالمؤمنین(ع) نیز صراحتاً فرمودند که معاویه، خون عثمان را «بهانه‌ای برای رسیدن به آرزوهای دنیوی» قرار داده است، نه دغدغه عدالت.

این روایت تاریخی به‌روشنی نشان می‌دهد که چگونه یک حادثه تلخ می‌تواند به ابزار سیاسی تبدیل شود؛ چگونه می‌توان حقیقت را وارونه جلوه داد، افکار عمومی را منحرف کرد و یک جامعه یا یک جریان را قربانی یک سناریوی حساب‌شده نمود. تاریخ بارها اثبات کرده که این روش، محدود به صدر اسلام نمانده و تا امروز نیز ادامه دارد. با این حال، یک حقیقت همواره پابرجا بوده است: ذات ماجرا هرگز برای همیشه پنهان نمانده و راویان حقیقت، سرانجام پرده‌ها را کنار زده‌اند.

ما فرزندان این خطه، شاید کوچک باشیم، اما ناآگاه نیستیم. غم‌ها و شادی‌هایمان، تعصب‌ها، پیوندها و ریشه‌هایمان به هم گره خورده است. ما تصویر دیگری از سنت و زیست اجتماعی داریم، چون در دل همین سنت‌ها زندگی کرده‌ایم، نه در گزارش‌های اتاق‌های فکر و تحلیل‌های سفارشی.

و حالا باید مستقیم، بی‌پرده و بدون تعارف وارد اصل ماجرا شد:

استان کهگیلویه و بویراحمد، به‌ویژه بویراحمد واحد، همانند سایر نقاط ایران، هنوز بر ستون‌های محکم سنت، ریش‌سفیدی، پادرمیانی، غیرت ایلی، حرمت خانواده و اخلاق اجتماعی استوار است. ایلات، طوایف و تیره‌ها در این سرزمین، نه با شعار، بلکه با جان‌فشانی، امنیت ایران را ساخته‌اند. این مردم در محروم‌ترین شرایط زیسته‌اند، اما در سخاوت، مهمان‌نوازی و حفظ حرمت انسان، همواره دست بالا را داشته‌اند.

اما پرسش تلخ و اصلی اینجاست: چرا مادامی که حادثه‌ای ـ هرچند تلخ و همانند هزاران حادثه‌ای که در سراسر جهان رخ می‌دهد ـ در این منطقه اتفاق می‌افتد، بی‌هیچ تأمل و تحقیقی، انگ اتهام را به‌سوی همه نشانه می‌روید؟ چرا از خرد تا کلان این استان، یک‌جا زیر لگد قضاوت‌های تبعیض‌آمیز له می‌شوند؟ چرا در سال‌های اخیر، به‌جای درمان ریشه‌های آسیب، تمام توان رسانه‌ای صرف ساختن تصویری خشن، عقب‌مانده، خطرناک و غیرواقعی از مردم این دیار شده است؟

آیا مشکل شما «حادثه» است؟ یا مشکل، خود «هویت ما»؟

و حالا خطاب مستقیم به همان عالیجنابان پایتخت‌نشینِ منتقدِ بی‌اطلاع از ایلات:

شما که از صدها کیلومتر دورتر، پشت میزهای امن و گرم، برای ما نسخه فرهنگ، امنیت، خشونت و توسعه می‌پیچید؛

شما که نه جغرافیای این استان را می‌شناسید،

نه سختی راه‌ها را،

نه ساختار ایلی را،

نه رسم ریش‌سفیدی و پادرمیانی را،

و نه منطق واقعی مهار تنش در مناطق عشایری را؛

با چه حقی، با چه دانشی و با چه وجدانی، یک مردم را یک‌جا متهم می‌کنید؟

برای شما همه‌چیز در حد یک «تیتر» است؛

اما برای ما پای «آبرو»، «صلح»، «خون»، «انتقام»، «امنیت پایدار» و «آینده فرزندان» در میان است.

شما از خشونت حرف می‌زنید، اما نمی‌فهمید با تحریک افکار عمومی، با تحقیر سیستماتیک یک منطقه و با له‌کردن یک هویت، خود تولیدکننده خشونت هستید، نه منتقد آن.

اتفاقاً شما دقیقاً همان آتش‌بیار معرکه هستید؛ در زمانی که یک مسیر قانونی طی شده و به پایان رسیده، در لحظه‌ای که جامعه نیاز به آرامش دارد، در نقطه‌ای که باید از فوران خشم جلوگیری شود، شمشیر از رو بسته‌اید و به کسی می‌تازید که نه برای سیاست، که بر اساس سنت اسلام، بر اساس مرام همسایگی، بر اساس معرفت هم‌ایلی، برای قرائت فاتحه در منزل یک خانواده داغدار حاضر شده است.

آیا واقعاً نمی‌دانید نماینده مردم، پیش از آن‌که نماینده باشد، «فرزند همین ایل» است؟ آیا نمی‌دانید در این سرزمین، حرمت داغ‌دیده، حرمت عزادار و حرمت خانواده هنوز خط قرمز است؟

و نکته دوم، بی‌هیچ تبعیض و مسامحه:

سخن از خانواده‌ای است که فرزند خود را از دست داده است. آیا در منطق شما، این خانواده باید از جامعه حذف شود؟ باید به انزوا رانده شود؟ باید قربانی تخلیه خشم افکار عمومی گردد؟

آیا واقعاً تصور می‌کنید طرد اجتماعی یک خانواده داغدار، به کاهش خشونت کمک می‌کند؟ یا دقیقاً بذر کینه، نفرت و بحران‌های عمیق‌تر آینده را می‌کارید؟

اگر چنین حادثه‌ای در هر نقطه دیگری از این مرز و بوم رخ می‌داد، آیا باز هم این حجم از هجمه، بیانیه‌سازی، قضاوت یک‌طرفه و سناریوسازی رسانه‌ای شکل می‌گرفت؟ یا چون شخص متوفی دارای موقعیت اجتماعی بوده، این فرصت را مناسب تسویه‌حساب‌های سیاسی دیده‌اید؟

آیا ندیدید که مردم همین استان و حتی دستگاه‌های اجرایی، از لحظه وقوع حادثه تا تشییع پیکر، چگونه عمل کردند؟ پس یا این واقعیت‌ها را دیده‌اید و عامدانه نادیده می‌گیرید، یا از ابتدا، هدف شما چیزی غیر از حقیقت، همدلی و آرامش اجتماعی بوده است.

و اینجاست که باید با صدای بلند گفت: این، دقیقاً همان «پیراهن عثمان» است. حادثه‌ای تلخ، که حالا به ابزار حمله سیاسی، بهانه تحقیر یک هویت، و دستاویز تخریب یک جریان تبدیل شده است.

اما تاریخ یک قانون تغییرناپذیر دارد: پیراهن عثمان همیشه پاره می‌شود، و حقیقت، هرچند دیر، اما بیرون می‌زند.

و بدانید: پیراهن عثمان به تن بهرامی نمی‌رود.

محمدرضابشارتی

شهروند بویراحمد



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

یاداشت
گفتگو و گزارش