یاداشت
گفتگو و گزارش

کاریزما بدون کارنامه؛ نقدی بر روایت‌سازی از «نقش محوری» هدایت‌خواه در سیاست استان

یادداشتی که اخیراً درباره ستار هدایت‌خواه منتشر شده، بیش از آن‌که تحلیل سیاسی باشد، نمونه‌ای آشکار از روایت‌سازی رسانه‌ای برای احیای یک چهره سیاسی کم‌اثر در حافظه عمومی است؛ متنی که می‌کوشد با تکرار واژگانی همچون «رهبر کاریزماتیک»، «چهره محوری» و «نفوذ تشکیلاتی»، جای خالی یک پرسش اساسی را پنهان کند:

کاریزما بدون کارنامه؛ نقدی بر روایت‌سازی از «نقش محوری» هدایت‌خواه در سیاست استان

یادداشتی که اخیراً درباره ستار هدایت‌خواه منتشر شده، بیش از آن‌که تحلیل سیاسی باشد، نمونه‌ای آشکار از روایت‌سازی رسانه‌ای برای احیای یک چهره سیاسی کم‌اثر در حافظه عمومی است؛ متنی که می‌کوشد با تکرار واژگانی همچون «رهبر کاریزماتیک»، «چهره محوری» و «نفوذ تشکیلاتی»، جای خالی یک پرسش اساسی را پنهان کند:

این نفوذ، در عمل چه دستاوردی برای کهگیلویه و بویراحمد داشته است؟

اگر از لایه‌های واژگانی متن عبور کنیم، با واقعیتی روبه‌رو می‌شویم که حتی نویسنده نیز ناچار به اذعان به آن شده است: هدایت‌خواه در دوران نمایندگی خود فاقد اثرگذاری ملموس زیرساختی بوده است. اما به‌جای واکاوی علل این ناکامی، متن با یک چرخش فرار رو به جلو، مسئله را به «ایدئولوژیک بودن» تقلیل می‌دهد؛ گویی ضعف در اجرا، با برچسب ایدئولوژی توجیه‌پذیر می‌شود. این در حالی است که مردم استان، سال‌هاست هزینه همین نگاه غیرعملی را پرداخته‌اند و دیگر با مفاهیم انتزاعی قانع نمی‌شوند.

مقایسه ناخواسته هدایت‌خواه با غلامرضا تاج‌گردون، نقطه‌ای است که تناقض درونی یادداشت را عیان می‌کند. وقتی حتی در یک متن همسو، تاج‌گردون نماد «عمل‌گرایی و تحول» معرفی می‌شود و هدایت‌خواه در جایگاه «ناتوان از تغییرات زیرساختی» می‌نشیند، دیگر نیازی به داوری مخاطب نیست. این مقایسه ناخواسته اعتراف می‌کند که مسئله استان، ایدئولوژی و شعار نبوده، بلکه فقدان مدیریت اجرایی مؤثر بوده است.

بخش دیگری از یادداشت، با بزرگ‌نمایی «کادرسازی» و «تربیت نسل دوم و سوم اصول‌گرایی»، می‌کوشد هدایت‌خواه را همچنان بازیگری تعیین‌کننده نشان دهد. اما این پرسش بی‌پاسخ می‌ماند که این کادرها دقیقاً در کجای حل مسائل استان نقش‌آفرینی کرده‌اند؟ اگر این شبکه‌سازی تا این اندازه مؤثر بوده، چرا خروجی آن در توسعه، اشتغال، صنعت، راه و خدمات عمومی قابل مشاهده نیست؟ کادرسازی‌ای که به حل مسئله منجر نشود، نهایتاً به بازتولید یک حلقه بسته سیاسی ختم می‌شود، نه توسعه.

تفسیر سکوت هدایت‌خواه در انتخابات ۱۴۰۲ به‌عنوان «تدبیر» یا «حفظ اعتبار سیاسی» نیز بیش از آن‌که تحلیل باشد، نوعی تلطیف واقعیت است. سکوت در سیاست، همیشه نشانه عقلانیت نیست؛ گاه نشانه‌ای است از تردید، کاهش وزن اجتماعی و بیم از قضاوت صندوق رأی. سیاست‌مداری که از سرمایه اجتماعی فعال برخوردار باشد، نیازی به پنهان شدن پشت سکوت ندارد.

یادداشت همچنین شکست‌های انتخاباتی سال‌های ۱۳۹۰ و ۱۳۹۴ را صرفاً به‌عنوان «گذشته» ذکر می‌کند، بی‌آن‌که پیام این شکست‌ها را جدی بگیرد. این شکست‌ها نه حادثه‌ای مقطعی، بلکه نشانه تغییر ذائقه سیاسی جامعه بودند؛ جامعه‌ای که از تکرار چهره‌های کم‌ثمر عبور کرده و به سمت کارآمدی و نتیجه‌محوری حرکت کرده است. نادیده گرفتن این پیام، خطایی استراتژیک است که بارها هزینه آن پرداخت شده.

طرح نام‌هایی مانند مرادعلی پیوند و کیوان آشنا به‌عنوان گزینه‌های احتمالی حمایت هدایت‌خواه نیز بیشتر به فضاسازی رسانه‌ای شباهت دارد تا تحلیل سیاسی. حمایت سیاسی زمانی معنا دارد که حامی خود دارای پایگاه اجتماعی فعال باشد؛ در غیر این صورت، این حمایت نه تعیین‌کننده، بلکه صرفاً مصرف رسانه‌ای خواهد داشت.

در مجموع، این قبیل متون تلاشی هستند برای تعلیق سیاست در گذشته؛ حفظ یک چهره در مرکز روایت، بی‌آن‌که او ملزم به پاسخ‌گویی درباره کارنامه‌اش باشد. اما سیاست عرصه اسطوره‌سازی نیست. کاریزما، اگر به کارنامه تبدیل نشود، در نهایت به سرمایه‌ای فرسوده بدل می‌شود که تنها در یادداشت‌ها زنده است، نه در زندگی مردم.

کهگیلویه و بویراحمد امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند سیاست‌مدارانی است که اثرشان در زمین دیده شود، نه در تیترها. تکرار نام‌ها، بدون پاسخ به کارنامه، نه نشانه قدرت سیاسی است و نه آینده‌سازی؛ بلکه صرفاً تأخیر در پذیرش واقعیتی است که جامعه مدت‌هاست آن را تشخیص داده است.

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

یاداشت
گفتگو و گزارش