انسان، رابطه، زندگی/ یادداشتی از محمود منطقیان

انسان، رابطه، زندگی/ یادداشتی از محمود منطقیان

آدمی برای زندگی خود به چهار پیونداساسی نیاز دارد و هر انسانی به داشتن این پیوندها ناگزیراست. نخست پیوند با خویشتن است که بایسته است حق خویش را به نیکی به جای آورد.این حق هم به تن و هم به روان پیوستگی دارد. انسان نیاز به خوراک،پوشاک، شستن و پاک شدن، پناهگاه  دربرابرگرما و سرما، خواب لازم، زناشویی ،بهداشت و درمان دارد که بایداین نیازهای زیستی  و بدنی به درستی وبسنده تامین  وبرآورده شوند. همه انسانها باید نیازهای تنی و زیستی خودرا در اندازه بایسته برآورده کنند تا درتندرستی و وخوشی زندگی نمایند.هیچ کس نباید نیازهای جسمانی و زیستی  خود را نادیده بگیرد.بخشی ازنیازهای فردی، هم روحی و روانی است که هرانسانی باید به آنها نظرکند و چنانکه بایسته و شایسته است برآورده شان سازد نیازهای روانی مانند دانش، آرامش روانی، دوست داشتن و دوست داشته شدن،سرگرمیهای آرامش بخش،،تفریحات سالم امورمعنوی، انجام کارهای شادی بخش، موسیقی، شعر، هنر، شادمانی و………بایددانست  همان گونه که تن آدمی نیاز به خوراک و دیگر چیزها دارد، روان انسانها نیز نیازهای  ویژه خودرادارد و می جوید.پس انسان باید در رابطه اش با خویش، حق تن و روانش رابه نیکی ودرستی برآوَرَد و پاک و درامانشان دارد. دوم پیوند دوم انسان با طبیعت است.

طبیعت درخدمت انسان است و تامین کننده نیازهای زیستیِ بشر .زمین ،آب، درختان، گیاهان، هوا،منابع روی زمینی و زیرزمینی،جاندارانِ خشکی و آبی و…جزو طبیعت ویادرطبیعت اند. همان گونه که طبیعت به زندگی انسان یاری می رساند و انسان  از راه طبیعت نیازهایش را تامین می کند و در خدمت انسان است، انسان نیز باید در خدمت طبیعت و یاریگر آن باشد.کمک به طبیعت کمک به محیط زیست وزندگی بهتر خود انسان است. رابطه و پیوندانسان باطبیعت بایدبر مبنای آبادانی و باروری ورونق و خرمی هر چه بیشتر طبیعت باشد.طبیعت منبع تامین نیازهای زندگی و زیستگاه انسان است؛ این است که نگهداری و آباد کردن و پاک و سالم نگه داشتن آن کاری است شایسته که بازده آن به خود انسان بازمیگردد. لاجرم رابطه انسان با طبیعت باید برپایه پیوندی سالم و به دور از  ویرانگری و آلوده سازی و تباهی آن باشد.

سوم پیوندانسان باخداوامور معنوی: تاریخ بشر همواره  همراه با پرستش خداوند و پیوند با معنویات بوده است و تلاشهای بخشی از گروهها تاکنون نتوانسته این جنبه  از نیاز انسانها را از آنها دور وجدا نماید ولی ناگفته  نماند که این نیاز روحی انسان همواره دستخوش دگرگونی وخرافات گردیده  و گاها ازراه اصلی خود به دَر رفته است  و گاهی به  دشمنی ها و خشونتها انجامیده است و رشته ها و پیوند انسانی را با عنوان جنگ و جدالهای مذهبی پاره کرده است. لیکن پیوند معنوی و بدون سود جویی وعاشقانه وعارفانه با آفریننده و از او مدد و الهام گرفتن نیازی روانی وروحی است وبسیار ستوده است و شایسته است که این نیاز و پیوند پاک و صادقانه،برخاسته از ندای درونی وبدون استفاده ابزاری و سود جوییِ مادی از خدا و دین انجام پذیرد.

پیوندعارفانه ودرونی وغیرمادی با خدا و دین باید سبب آرامش روانی ونیکخویی ونیکی به  دیگران و آفریده های خداوند و دوری جستن از بیداد و مردم آزاری گردد واگرچنین نباشد، نشان نقض معنوی و خداجویی است و بیانگرگمراهی و دوری جستن ازراه معنوی است. لاجرم پیوند انسان با خدا و امور معنوی باید پاک،زلال، خالصانه ،بی ریا، از روی دانایی و آگاهی و همراه با رفتار و اخلاق نیک و ستوده ودوراز سود جویی  و آزار و بهره مندیهای دنیوی و کاسبکارانه از خدا و آیین او باشد.نیازمعنوی همان نیازبه رابطه  درونی و عارفانه و دوستانه با آفریننده جهان است و حاصلش باید روی آوردن به خیرونیکی ودوری گزیدن ازشَرّوبدی باشد. این پیوند باید پاک از آزمندیها و خواسته های دنیوی و زلال بی ریا و شفاف باشد.استفاده ابزاری و سود جویانه از این پیوند معنوی، آن را آلوده و سست و تهی از معنا می سازد و کارایی آن را درآرامش آفرینی و هدف بخشی به زندگی از میان می برد. چهارم پیوند با جامعه:انسان درجامعه زندگی می کند ونه درخلا؛ و ازهمین روی ناگزیراست با دیگر انسانها رابطه داشته باشد؛ این رابطه از خانواده یعنی پدر و مادر و همسر و فرزندان آغاز و سپس به محله و کوی و خویشان وهمسایگان و دوستان و دیگر افراد جامعه پیوند می خورد و گسترش می یابد. رابطه بین انسان و دیگران پدیده ای واقعی وحتمی است و از آن گریزی نیست اما نکته مهم و درخورتوجه نوع رابطه و پیوند

میان انسانهاست و گرنه این ارتباط میان انسانها امری روی دادنی است.

ازنگاه جامعه شناسی پیوندهای اجتماعی دو گونه اند که عبارتند ازپیوند”گسسته” و پیوند”پیوسته”.پیوندگسسته سبب دوری و بریدگی  روابط نیک انسانی است

وپیوند”پیوسته”زمینه سازنزدیکی و پیوستگی انسانهاست.همان گونه که درجامعه می بینیم برخی رابطه ها ازنوع گسسته اند و سبب جدایی و دوری انسانها از یکدیگرند. و برخی رابطه ها پیوسته اند وسبب پیوند ونزدیکی انسانها می شوند و آنها را به همکاری و همدلی وامی دارند.رابطه های گسسته مانند جنگ،دشمنی،کینه ورزی،سودجویی و آزمندی،رقابتهای ناسالم،رفتارهای حسادت آمیز،جدالهای عقیدتی و…. و رابطه پیوسته مانند همکاری، دوستی، پیوندخویشاوندی،شرکت درمراسم غم و شادی یکدیگر،صلح و آشتی و…….. ازانجاکه پیوند و رابطه انسانی پدیده ای واقعی و برپایه نیازهای انسانی است باید به آن بهاداد و آن را استوار داشت و پیوسته در اصلاح  و سامانش کوشید. پیوندها از خانواده گرفته تا دیگر پیوندها باید بر پایه دانایی و خردورزی و حس همکاری و دوستی و مهرورزی و نیکی به هم ،رعایت حقوق متقابل و دوری جستن از زیان و آزار و تجاوز به حریم همدیگر باشد. پدیده های اجتماعی مانند تجاوز به حقوق دیگران، خشونت، زورگویی، بهره بردن ازنفوذ و پشتوانه های  سیاسی و اجتمایی برای محروم کردن دیگران از حقوق خود و انجام هرگونه رفتاری که به آزار و ناخرسندی دیگران بینجامد و از روی نادرستی و ستمکاری و ناستوده از سوی خرد انسانی باشد پیوندهای درست و سالم را خدشه دارمی کند و زمینه  پیوندهای ناسالم انسانی و روابط گسسته و آسیبهای جامعه

رابه وجود می آوردوبه زندگی سالم اجتماعی آسیب می رساند.این است که انسانها برای زندگی بهترباید به فکر رابطه سالم و پسندیده اجتماعی بر پایه خرد و مهر و دوستی و همکاری و همدلی باشند تا از این پیوندهای نیک، زندگی نیک و شادمانه به بارآید. پیوند و رابطه ای که برپایه درستی و راستی و رعایت حقوق دو جانبه و اخلاق ستوده انسانی باشد، زمینه ساز اعتماد و همدلی و خرسندی و نیک خویی و رفتار دوستانه و ترویج مهربانی و روحیه شادمانی است. “درخت دوستی بنشان که کام دل به بارآرد. نهال دشمنی  برکن  که    رنج  بی شمار آرد”

این چهارنوع رابطه و پیوندی که انسان با خودش، خدایش، طبیعت و جامعه دارد به منزله آینه ای است که هرکس می تواند خود را درآن ببیند و به نیکی بشناسد.

پس  پیوندها ورابطه هایمان را خوب ببینیم و در آینه آنها خود را نیک بنگریم و همواره بکوشیم که این رابطه ها را سالم نگه داریم و در صورت نیاز اصلاح کنیم.

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 12 نظر

  • 1 محمد رضا محبی فر 1395/11/29 23:30:1

    انچه در این نوشتار از سوی استاد منطقیان ،فرهنگی فرهیخته مطرح شد .،بخشی از واقعیت هایی است که باید به آنها در زندگی روزمره توجه کنیم .قطعا واژه هائی که در این متن آمده اند با وسواس ودقت استاد گزینش شده اند .در حقیقت منطق استاد در گفتار و نوشته با روح انسانیت سازگاری دارد . نیکی ،همکاری ،اخلاق نیک ،معنویت .توجه به نیازی های مادی و معنوی و خلاصه هر انچه شایسته و بایسته یک انسان امروز ی و یک جامعه ی امروزی است مورد مداقه قرار گرفته است .روح لطیف و ملایم و انسان محور استاد و طبع سرشار از اندوخته های ادب و علم ایشان در ساخت و پرداخت این متن دلنشین ‌کارساز بوده است ..این دو بیت از مولانا را به طبع لطیف استاد تقدیم می کنم باز باش ای باب بر جویای باب تا رسد از تو قشور اندر لباب باز باش ای باب رحمت تا ابد بارگاه ماله کفوا احد

    پاسخ
  • 2 ناشناس 1395/11/29 19:17:7

    بنابراین طبق بیان استادمنطقیان توجه به نیازهای جسمی وروانی انسان درزمره ی حقوق طبیعی انسان ست وحقوق اجتماعی ومدنی را انسان ازآن جهت دارا میشودکه درجامعه زندگی میکندواینطور نیست که حقوق اجتماعی انسان را فردیا افرادی یا نظام های سیاسی به افراداعطاء کرده باشند مثلا حق تشکیل حزب را ازآن جهت دارا میشودکه در اجتماع زندگی میکند یا حق تشکیل حکومت را نیزبرهمین اساس بدست می آورد.ایزدپناه

    پاسخ
  • 3 فرزانه،روزبهی 1395/11/29 18:7:41

    زندگی ماشینی در جریان است برق آسا رابطه های را به وجود می آورد ، مرتب وسعت و سرعت می بخشد و در گسترش و تداوم آن سهم فعال دارد . ضرورت های زندگی امروزی ، باید های دیگری برای ارتباط آدم هاست که نمیتوان آنها را فراموش کرد .فاصله های قاره ها و زمان را از بین برده و همه در عین زمان و مکان با هم اند .ما به انواع مختلف با دنیای امروزی و آدمیان امروزی در رابطه هستیم .و گرایش های مختلف ما را برای ارتباط تحریک میکند . لا یتناهی بودن جهان وکاینات اثبات خوبیست برای بی پایان بودن ارتباط انسان و بی سرحد بودن این نیازی که هنوز به سیراب شدن آن میکوشیم .شاید این رشته ها و رابطه ها تنها شکل و رنگ جنسی ندارند ولی ارتباط وسیع رنگارنگ انسانی را نمایندگی می نمایند .

    پاسخ
  • 4 داریوش 1395/11/29 16:11:8

    رابطه های اجتماعی و انسانی مستقیما با سرعت، پیشرفت و تکامل جامع امروزی پیوند دارند . دیوارها و سرحد ها و مرز میان آدمیان ـ همه جامعه و همه طبقات ـ در حال پاشیدن هست و کنترول این پدیده را نمیتوان در دست داشت

    پاسخ
  • 5 علي 1395/11/29 14:26:56

    قضاشه من سر ......

    پاسخ
  • 6 ۱۲۳۴۵ 1395/11/29 11:29:16

    استاد منطقیان عزیز همیشه با قلم زیبا و شیوا شون فضای امروزه دنیای مجازی را به سمت و سوی علم و ادب میکشند.دستمریزاد وخسته نباشید میگم خدمت استاد عزیز

    پاسخ
  • 7 شهرام 1395/11/29 11:26:32

    هر نوع چهار پیوند لازمه زندگی سالم و مترقی است ولی مهمترین رابطه که میتوان به عنوان پایه و اساس مابقی روابط باشد رابطه انسان با خود است. چون ذات انسان یا وجدان درونی بهترین ملاک برای سنجش رفتار و اعمال هر انسانیت یا بقولی میتوان گفت تفسیر منش و کردار فردی و اجتماعی ما باید تفسیر انسان به انسان باشد، تفسیر عملکر خود به انسانیت و ذات وجودی خود. درود بر استاد منطقیان

    پاسخ
  • 8 علی 1395/11/29 11:14:58

    استاد منطقیان،نیک اندیش ونیک گفتار ونمونه یک انسان واقعی است وهمین ویژگی ها دلایل دلایل ماندگاری  وی می باشند

    پاسخ
  • 9 بهنام 1395/11/29 10:26:32

    ارتباط ها و پیوند ها همواره نغمه گر حیات و سرود زندگی بوده و هست. نباید بدان رنگ جنسی بخشید چیزی که امروز در جامعه سنتی ایران خیلی زیاد دیده می شود،نباید رابطه را  محدود کرد، یا اینکه در سقوط و سکوت قرار داد.

    پاسخ
  • 10 فروغ،ی 1395/11/29 10:23:16

    رابطه ها میتواند در خیلی موارد انسانی و به جا باشد . ولی ما از جامعه یی می آییم که همه چیز زیر ذره بین های فرهنگی قرار میگیرند و همه رابطه ها باید نام داشته باشند و هیچ رابطه یک جنس با جنس دیگر حالت نورمال و راحت نیست . و تاجایی که اگربه عقب همه این ها نظر اندازی شود تا حال جامعه ما رابطه هارا محدود ساخته و در چهار چوب تنگ و تاریک فرهنگی زمان قرار داده است. البته نمیتوان از آدم های این جامعه نیز انتظار دیگری داشت . 

    پاسخ
  • 11 بیتا 1395/11/29 10:17:17

    آدم های زنده و سالم از معاشرت و رابطه گرفتن لذت میبرند و این حتی به تکمیل و تکامل شخصیت شان منجر میشود،

    پاسخ
  • 12 اصلاح طلب 1395/11/29 9:35:43

    درود بر استاد منطقیان،درود بر اصلاحات،درود بر صداقت و یک رنگی محمود منطقیان

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها