شورای شر!

شورای شر!

باز هم شوری در جانها افتاده و هر پیر و جوان و خرد و کلان خود را صاحب انگاشته ، پرچم سرخ افراشته ، تفنگ جنگ برداشته و به شکار رای راهی گشته است. هر چند در این ایام به رسم مرسوم و عادت مالوف از کارمند فلان اداره تا مدیر فلان کارخانه و از فروشنده فلان ماده تا پیمانکار فلان جاده ، رخش برای صندلی های بلند و گرم شورا زین کرده اند، اما روی سخن اینجا با کاندیداهای محترم و محترمه که الحمدالله همگی هم دکتر و مهندس علوم طبیعه و غریبه و خفیه هستند و هم در شهرداری صاحب کراماتند و هم در مردم شناسی و علوم جامعه شناسی صاحب کمالات، نیست. کاندیداهای گرانقدری که نمی دانم چه سریست اکثرا ورزشکار هم هستند. گویا مردم استان قرار است به جنگ جددول ها و خیابان ها و عمارات بروند .

همانطور که عرض شد روی سخن در این مقول با این بزرگان و محترمان و محترمات نیست. در این کوتاه مجال روی سخن با مردمی است که در این ایام همه ژنرال و گلادیاتور می شوند و چونان به گردآوری رای برای عزیزان فوق می گردند که مجنون به گرد لیلی و فرهاد به گرد شیرین اینگونه نگشت. این عزیزان لذیذ! که تا دیروز نه کسی به حسابشان می آورد و نه کسی در حساب و کتاب راهشان می داد ، در این ایام چنان خود صاحب انگار و از همه طلبکار می شوند که هر کس نداند گمان می کند که احتمالا آن کاندیداهای گرانقدر مهره هایی بیش در دستان شطرنج باز و شطرنج ساز این عزیزان نیستند و نبوده اند و نخواهند بود. شگفت ابنکه این تصور و توهم را نه ده نفر آدم صاحب نفوذ برش دار و برشکار! که تقریبا نیمی از مردم استان دارند. یعنی از هر دو نفر در این استان یک نفر خود را لیدر اصلی حداقل 8 نفر از کاندیداهای محترم می داند و انتظار دارد به وقت تقسیم غنایم و تثبیت مقامات هر کدام از این 8 نفر تنها و تنها بر حسب نظر و عقیده ی گرانسنگ وی حرکت که چه عرض شود پیروی نماید.

البته که این کاندیداهای محترم و محترمه هرگز به قصد کسب غنایم و تصاحب قدرت و نزدیکی به مراکز دسترسی به بیت ملت! کاندیدا نشده اند و همگی جز برای خدمت و نوکری مردم و عمران شهر و رفع معضلات دهر و رقیق کردن طعم زهری که مردم از دست دیگر مسئولین می نوشند ،بار این فداکاری بزرگ را بر نداشته اند و این تنها خیال خام آن یک در میان جمعیت استان است. به هر روی، لیدرهای یکی در میان و گلادیاتورهای تیر در کمان ، گیوه ی پاره بر کشیده با کت شلوار بعد از مدتها اتو کشیده راهی این خانه و آن خانه می شوند. از خوش و بش و شوخی شروع می کنند و به خاطرات تلخ و شیرین گذشته می رسند و در آخر پای در حریم تحریک غیرت خویشاوندی می شلند ، ناگهان به چابکی ششمشیر انتظار و گلایه از نیام می کشند و بر گردن باریکتر از موی صاحبخانه می نهند که اگر به لشکر فلانی و فلانی و فلانی نپیوندی نخ نازک انتظار، بینمان گسسته می شود. صاحبخانه که خود گلادیاتور و سرلشکر لشکر شخص دیگری است که همین دیشب یک میهمانی 100 نفره در خانه اش برای وی ترتیب داده بود، در کمال ادب و احترام قبول می کند به شرطی که او نیز فلانی را در لیست خود وارد کند...

نمی توان انکار کرد که خیر این انتخابات بسیار زیاد است چرا که هم خویشان و دوستان و نزدیکان بعد از سالها دیده به جمال چروکیده و رنج دیده ی هم ( از غم دوری) می گشایند و هم مردم برای مدتی سرگرم می شوند. ولی از آنجا که شرش بسی فزونتر است بر آن چشم می پوشیم و با هم نگاهی می اندازیم به برادری که چشم دیدن برادر را ندارد. به پسر عمویی که قرار است بیست سال دیگر دختر به پسر پسر عمو ندهد چرا که بیست سال پیش از کاندیدایشش حمایت نکرد. به زخمهای عاطفی . به گسستگی های قومی. به واگرایی های مهلک اجتماعی. به همگرایی های مضحک سیاسی. به گلادیاتورهای بی زره که با زیرپیراهن در سرمای سرخوردگی بر خود می لرزند چرا که کت شلوار اتو کشیده شان را گروی شام مهمانی صد نفره گذارده اند.

فقط برای لحظه ای با خود بیاندیشیم که آیا شوراهای استان ما و حتی دیگر نقاط مثلا تهران ، چه خیری دارند به شهرها می رسانند که اگر نبودند نمی رسید. آیا وقتی قانونگذار محترم برای اینکه قدرت بیشتر به دستان مردم سرازیر شود این شوراها را دید، چیزی که انتظارش را داشت این بود؟ اگر نه ، به تقصیر خودمان در این تبدیل خیر به شر بیششتر بیاندیشیم.

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 بخشوده 1395/11/30 12:44:35

    تشکر از جناب محمدیان زاده که شورای شر را بسیار واقعی و عریان به تحریر کشید.کاندیداها جون ما را گرفتن

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها