«اندر احوال انتخابات و نمایندگان استان ما»

«اندر احوال انتخابات و نمایندگان استان ما»

بدون شک همه آحادمردم سرزمین استانی مان پیوند وپیوستگی عمیق،اصیل وگوهرینی با زیستگاه ورستنگاه خود دارند ودر همه حال ذوق وذائقه شان،دلبستگی و تعلق خاطرشان به دیارواقلیم خود کمرنگ نخواهد شدو به مواریث تاریخی ،فرهنگی ومعنوی خویش شوقمند وپایبندند .و برای آبادانی منطقه کمر همت بسته وقصد خدمت به مردم را دارند.منتهی انسان در گوشه گم های وجود خود صدها پیچیدگی وتناقض و نقص ونکوئی را دارد. بنابراین مبرا از اشتباه نیست ومستلزم انتقاد وانتقاد پذیری. قصدمان از شعر زیر انگ ورنگی مسموم ومذموم به نماینده خاصی از هرمرام و مشیئ نیست ، بلکه  بیان روندی رایج وجاری وساری در این چند دهه است وبی شباهت با بعضی جاهای دیگر هم نیست. البته مردم ما بعضی  خواسته هائی از نماینده شان دارند که هم برازنده وقت کشی نماینده ها نیست و هم باعث میشود که نمایندگان فرصت وامکان اقدامات اساسی وبنیادینی را که چهره استان را دگرگون نمایند،نیابند. اندر احوال انتخابات و نمایندگان استان  ما با ساز و دهل و کوکبه ، اعلام شود بر همه / آنکه به میدان آمده  شیر ژیان ، رستمه / آمده که خدمت بکنه / کار بزرگ و پر حیرت بکنه / سر دهد شعار ، وعده های بزرگ / جاده و سد وشغل های سترگ / سوی هر مجلس ختمی روان / تسلیت و من قرال.... فاتحه بر زبان / غم مرده نباشد در میان / از مکر نوع بشر الامان الامان / جون خودم ، جون خودت ، بدان / طمع رای دارد در دل نهان / *** قوم و خویشی که عمری  فراموش  بود / جوید و گوید کجایی ، ای مرا تار و پود / ننهِ ننه تان که الآن مرحومه است / عموزاده ننه مون ،بی معصومه است / کُرِ تات یَلِ ایشا هم / خواهرزاده یَلِ حالویِ حالومه / کیسه پیله در آرند که خورزو مارَند / تا مهری بجوشد ، رایی بیارند / گویند طایفه هامون  نزدیک تر از همه کس اند / در هر اتفاقی همدیگررا همدای رسند / تا یایِ مِه وبه ای سن رسیِ مه / ما وایشا بی یک بی یِمه / ما یک جون د و قالبیم / رای شما را طالبیم  / کوتاهی نکند این مخلص / انشاا..   گر رود مجلس/ *** هر کس شتابان بدود سویی / بهر آشنا و قوم خویش جویی / بر پا شود معرکه و هیاهویی / تا بلکه شود فتح الفتوحی / ماشین های رنگارنگ در عبور ومرورن / مال و مال ، ده و ده قوم و خویش ای جورن / گوشی های جورواجور در" الو الو" اند / زن های بیچاره مشغول پختن چلو پلو اند / شو تا صبح مهمونیَه  و پلو وَ چاله / یا شعار یا قیرَیَه یا لرُکَه و گالَه / *** ساز و دهل  که پیروز رستم دستانه / تا چند صباح دیگر راهی" بهارستانه"  / خرش از پل گذشته ، ورق برگشته / باید بدوند دنبالش ، مردم بخت برگشته / بنگرتغییر و تغیُرِ بی مثالش / سلام و تعظیم را پاسخ نبود مجالش / گوشی اش یا "  سایلنت " یا خاموش باشد / صد شکر، گرمنشی اش به گوش باشد / بهرهرکاری ، این مردم بدبختش / هی اصرار کنند سختش / گوید حاجی معلوم نشود وقتش / زین اوضاع پر مشغله سختش / امروز هم چین است ، فردا هم چون است / یا در مجلس یا در فلان کمیسیون است / *** بهر فامیل و اعوان و انصارش / البت خطوط ویژه ای دارش / *** وعده ها  بسی خوشگل ، صد تا چه یکی پشکل / وضع همان وضع است ، مشکل همان مشکل / جهانگیر ایزدپناه

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 3 نظر

  • 1 جهانگیر ایزدپناه 1395/12/9 0:53:46

    سلام بر دوست ناشناس ودرود بیکران بر دکتر چنگلوازاده گرامی و توجه تان .مشتاق راهنمائی شما در اصلاح این شعر ورعایت قواعد شعری هستیم .همیشه غلاقه مند به کسب فضائل ،علم ودانش وبردباری از محضر بزرگان عالم وتحصیل کرده هستم . بزرگ منشی را به ما بیاموزید وهمچنین شعر وادبیات را.

    پاسخ
  • 2 دکتر چنگلوازاده 1395/12/8 13:19:5

    بسیار .... نوشتی اصلا قواعد شعر گفتن رو نه بلدی نه رعایت می کنی ....

    پاسخ
  • 3 ناشناس 1395/12/8 10:38:57

    درود خدا بر شما و قلم شیوایتان،مستدام باشی

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها